قورباغه ات را قورت بده

قورباغه ات را قورت بده

کتاب قورباغه ات را قورت بده، اثر برایان تریسی، مناسب برای کسانیه که میخوان با یک سِری کار های ساده، در عادت ها و درنهایت در زندگیشون تحول ایجاد کنن و فردی موفق در مدیریت زمان خود باشن.

بنظر شما چیکار باید بکنیم تا هم به همه ی کار هامون برسیم، و هم رشد کنیم و به موفقیت دست پیدا کنیم؟

گاهاً به اشخاصی برمی‌خوریم که در طول روز کار های خیلی زیادی میکنن؛ هم جاهای خیلی زیادی میرن و هم کلاس های مختلفی شرکت کردن و حتی وقت زیادی هم برای خودشون وخانوادشون میگذارن… علاوه بر اینها نه تنها وقت کم نمیارن، بلکه حتی توی کارشون خیلیم موفق هستن و در آمد خوبی هم دارن.

در حالی که بعضی از ماها غرق در کارها و روزمرگیمون هستیم و بیشترین کاری که میتونیم بکنیم سرکار رفتنه و دیگه وقت چیزی غیر از این رو نداریم!

حتی ممکنه برنامه ریزی کرده باشیم اما به هیچ کدوم عمل نکرده باشیم و برنامه ریزی مون با شکست مواجه شده باشه!

سوالی که پیش میاد اینه که؛ «فرق ما با اون آدم ها چیه؟» مگه اونا روز هاشون طولانی تر از ماست؟! بدون شک همۀ آدما زمان یکسانی دارن اما چیزی که متفاوته؛ نحوه برنامه ریزی کردن اون هاست که در این کتاب می آموزیم..

خلاصه ای از کتاب :

برایان تریسی تکنیک ها و استراتژی هایی رو در این کتاب به ما معرفی میکنه که تایید شده هستن و عملکرد سریعی دارن. او برای اینکه سریعاً سر اصل مطلب بره و اضافه گویی نکرده باشه، از مطالب و نکات روان شناسی خودداری کرده.

تمام چیزی که ما از این کتاب یاد میگیریم اینه که؛ چطور در زمان بندی درست به تمام کار هامون برسیم. تمام راهکار هایی که در این کتاب مطرح شده برای اینه که ما بتونیم بهترین بهره وری رو از کاری که میکنیم داشته باشیم!

کتاب قورباغه ات را قورت بده ۲۱ راهکار عالی برای ما ارائه داده که هر کدومشون به‌ خودی‌خود جامع و لازم هستن. هریک از این راهکار ها ممکنه توی یک موقعیت اثربخش باشه و توی یک موقعیت دیگه، نه. پس باید همه استراتژی ها رو مطالعه کنیم.

قسمتی از متن کتاب :

مردم در بازار سهام شکست می‌خورند، چون وقتی ارزش سهامشان پایین می‌آید، سهام‌ های خوب و سودآورشان را می‌فروشند تا بتوانند به خرید و حفظ سهام‌ های بدشان ادامه دهند و به این ترتیب پولشان را از دست می‌دهند. مشکل اینجاست که آن‌ها تحلیل کوئینک را انجام نمی‌دهند.

هر زمان شرکتی دچار مشکل جدی می‌شود، معمولا معتقدند کسانی که شرکت را به این دردسر انداخته‌اند، نمی‌توانند شرکت را از شرایط بد خارج کنند. پس باید کسی بیاید که بتواند اوضاع را بهبود داده و سازمان را به سوی موفقیت هدایت کند. این فرد کارآمد یا کارشناس می‌آید و به سادگی می‌پرسد: «آیا اکنون در حال انجام کاری هستیم که با توجه به دانسته‌های امروزمان هرگز انجامش نمی‌دادیم؟» و هر چه که در جوابش باشد را فورا متوقف می‌کند…

او فروشگاه‌ ها، کارخانه‌ ها و کارگاه‌ ها را تعطیل می‌کند و به کارکنان اجازه می‌دهد که از آن جا بروند. شگفت‌انگیز است که وضعیت شرکت در طی یک سال تغییر کرده و بهبود می‌یابد. اما اگر کسانی که شرایط بد را برای شرکت پیش آورده بودند، باقی می‌ماندند، در ابتدا تلاش زیادی می‌کردند تا بتوانند به اصول خودشان پایبند بمانند و راه‌حل‌هایی برای رفع مشکلات پیدا کنند، در حالیکه برای فرد خارج از شرکت واضح و روشن است که شرکت برای همیشه بر باد رفته است!