توضیحات محصول:

نویسنده : جوجو مویز

مترجم : مریم مفتاحی

نشر : آموت

یک بعلاوه یک

یک بعلاوه یک رمانی عاشقانه_اجتماعی هست که به مشکلات و دغدغه ی اقشار مختلف جامعه اشاره می کنه. از سویی دردسر های یک خانواده ی فقیر و تلاش اونها برای زنده موندن به تصویر کشیده میشه و از سویی دیگه به مشکلات قشر ثروتمند اشاره داره. این تناقض به خوبی تفاوت دیدگاه ها و انتظارات افراد رو نمایان می کنه. روایت این کتاب از زاویۀ دانای کل هست؛ به این معنا که هر فصل بر روی یک شخصیت متمرکز شده.

در حالت کلی، این رمان خارجی به نویسندگی جوجومویز، یکی دیگه از کتاب های پرفروش این نویسنده ی نام آشناست. مانند دیگر آثار او، در این کتاب هم شاهد زنی قوی و مستحکم هستیم که در نبرد با زندگی پا پس نمی کشه.

 

خلاصه ای از کتاب:

به نقل از مجله ی هیت؛ {این رمان قصه ای روحیه دهنده و شوق انگیز در تأیید زندگی ست که بی وقفه خواهید خواند.}

روایتی از زندگی جس توماس؛ زنی تنها با دو بچه. یک پسر تخس که از زن اول همسرش بوده و یک دختر باهوش. همسرش اونها رو ترک کرده و جس که از پس هزینه های زندگی خود و فرزندانش برنمیاد و هیچوقت پول کافی نداره، مجبوره با دو شغل شبانه روز کار کنه. این زنِ خودساخته مغلوب دشواری های زندگی نمیشه و هربار که روزگار اون رو زمین می زنه، نهایت تلاشش رو می کنه تا دوباره روی پا بایسته. با این حال مشکلاتی وجود داره که جس به تنهایی از عهده اونها برنمیاد.

طرف دیگر داستان ادنیکلاس حضور داره، مرد موفق و ثروتمندی که دچار بدبیاری شده و با یک اشتباه همه چیزش رو از دست داده. حالا اد در تلاشه تا زندگیش رو از نو بسازه.

یک بعلاوه یک یعنی؛ “جس توماس” یک زن  همیشه خوشبین، بعلاوه “اد نیکلاس” یک غریبه ی شکست خورده. آیا این دو در کنار هم می تونن به جایی برسن؟…

 

قسمتی از متن کتاب:

برای همین بود که وقتی مارتی آنها را ترک کرد، جس در هم نشکست و از پا در نیامد. چرا باید ویران می شد؟ این پسر هیچ آزاری به او نمی رساند. برای جس فقط این دو کودک مهم بودند و اینکه بدانند جس از داشتن شان خوشحال است. حتی اگر تمام دنیا علیه تو قیام کنند، وقتی تو حمایت مادر یا پدرت را داشته باشی، مشکلاتت حل خواهند شد. چی بهتر از اینکه آدم از ته قلب بداند که مورد عشق و علاقه است و لیاقتش را دارد که عاشقش باشند.

جس در زندگی اش کارهای چندانی نکرده بود که بتواند به آنها افتخار کند، ولی اینکه تنزی می دانست ارزشمند است و مادرش عاشقانه دوستش دارد، بیش از هرچیزی مایه مباهات جس بود. تنزی دخترکِ باهوش و کم نظیری بود و جس می دانست تنزی خودش این را می داند. ولی جس همچنان داشت روی نیکی کار می کرد.