عشق در زمان وبا
رمان عشق در زمان وبا ،نوشته ی گابریل گارسیا مارکز ،نویسنده ی کلمبیایی، هست .او نویسنده ی رمان صد سال تنهایی هم هست و این دو اثر از آثار پر افتخار او به حساب میان.
این کتاب که جزء آثار ادبیات لاتین محسوب میشه ،یک عاشقانه ی غم انگیز را به تصویر میکشه . در این کتاب عشق به مثابه ی بیماری وبا تلقی شده .
گابریل گارسیا مارکز این کتاب را در سال 1985 برای اولین بار به چاپ رسونده .بسیاری معتقدند او در این کتاب عشق واقعی را به تصویر کشیده و بر اون تاکید کرده .
کتاب در 6 فصل نوشته شده و در هر فصل داستان از دیدگاه ها و زبان شخصیت های اصلی بازگو میشه و در واقع راوی داستان ،شخصیت های آن هستند .در واقع هرچه داستان پیش میره ،گره ها به دست شخصیت ها باز میشه و در نهایت به اصل ماجرا پی میبرین .
در سال 2007 فیلمی با همین نام با الهام از این کتاب به کارگردانی مایک نیوول ساخته شده .
اگر شما هم علاقه مند به داستان غنی در رابطه با عشق و عاشقی هستین ،خواندن این کتاب رو از دست ندین .کتاب خیلی راحت نوشته شده و خواننده به خوبی میتونه متوجه اون بشه و با داستان ارتباط برقرار کنه و هم مسیر بشه .
خلاصه ای از کتاب :
فلورنتینو پسری جوان هست که پدرش رو از دست داده و الان با مادرش که یک مغازه ی خرازی داره زندگی میکنه .فلورنتینو شخصیت اصلی داستان هست و در یک خانواده با سطح متوسط متولد شده و زندگی میکنه .
در آن سوی داستان دختری به نام فرمینا دازا در خانواده ی ثروتمند زندگی میکنه .جزء اشراف زادگان نیست اما پدرش به طرز مشکوکی جزء قشر ثروتمند به حساب میاد .او مادرش رو طی حادثه ای از دست داده و حالا همراه با پدرش به ادامه ی زندگی مشغوله .
فلورنتینو در یک تلگراف خانه کار میکنه و همه چیز از یک تلگراف شروع میشه .وقتی برای رساندن یک تلگراف وارد یک خانه میشه با دیدن فرمینا عاشق او میشه و این عشق تبدیل به یک احساس دو طرفه میشه .
پدر فرمینا که خواب های دیگری برای ازدواج دخترش دیده ،وقت از این عشق با خبر بشه تمام تلاشش رو میکنه تا دخترش رو از فلورنتینو دور کنه .
او دخترش رو به یک مدرسه ی غیرانتفاعی میفرسته .بعد از مدتی فارمینا با یک پزشک ازدواج میکنه اما پسر داستان همچنان به عشق خودش پایداره و ازدواج نمیکنه .البته روابط دوستانه ی خودش را با دختر ها داره اما تمام تلاشش بر اینه که فارمینا از اون ها با خبر نشه.
بعد از مدتی همسر فارمینا فوت میکنه و فارمینا بار دیگه عشق خودش رو نسبت به فلورنتینو ابراز میکنه .
قسمتی از متن کتاب :
فلورنتینو اریثا بدون اینکه به خود رحم کند هر شب نامه می نوشت .نامه ای پس از نامه ی دیگر در دود چراغ روغن نخل سوز در پستوی مغازه ی خرازی ،و هرچه سعی میکرد نامه هایش بیشتر به مجموعه اشعار شعرای مورد علاقه اش در کتابخانه ملی که در همان زمان به هشتاد جلد می رسیدند ،شباهت پیدا کنند ،نامه ها طولانی تر و دیوانه وار تر می شدند .مادرش که در ابتدا در آن عذاب عشق تشویقش کرده بود ،رفته رفته نگران سلامتی او می شد .
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.