توضیحات محصول:

نشر : نگاه

شوهر آهو خانم

محمد علی افغانی نویسنده ی کتاب شوهر آهو خانم، این کتاب را در سال ۱۳۴۰ برای اولین بار منتشر کرد.
محمد علی افغانی این کتاب رو زمانی که در زندان بود نوشت و بعد از آزادی به هزینه ی خودش به چاپ رسوند. این کتاب بعد از چاپ به عنوان داستان برگزیده ی سال ۱۳۴۰ معرفی شد.

این کتاب به خوبی فضای مردسالارانه ی جامعه و جایگاه زنان رو به رشته ی تحریر در آورده. اتفاقات رمان در حوالی سال ۱۳۱۳ و در کرمانشاه رخ میده اما کلت کتاب مربوط به کل جامعه و فرهنگ اون میشه.

در کتاب به خوبی تقابل سنت و مدرنیته قابل مشاهده هست. همچنین با صحبت از جامعه ی مردسالار و زنانی که در جامعه مورد ظلم قرار گرفتن و خیلی وقت ها سرکوب شدن، این کتاب طرفداران زیادی پیدا کرده. علاوه بر اون این کتاب آیین چند همسری رو مورد نکوهش قرار داده و به بررسی اون پرداخته.

ژانر کتاب اجتماعی هست و علاقه مندان به این سبک کتاب ها میتونن اون رو تهیه کنن و از مطالعه ی اون لذت ببرن.
نویسنده به تمامی جنبه های شخصیتی و رفتاری شخصیت های کتاب تسلط داره و به خوبی به توصیف این شخصیت ها پرداخته .به همین دلیل میتونین خیلی خوب شخصیت ها رو بشناسین و درک کنین.
همچنین توصیف فضاها خیلی خوب اتفاق افتاده .در واقع میشه گفت جزئیات تا حد امکان گفته شده تا همه چیز برای خواننده ملموس و قابل درک باشه.

خلاصه ای از کتاب :

آهو خانم زنی وفادار و مطیع شوهر هست که در زندگی چیز جز خوشحالی شوهر و ۴ فرزندش برایش ارزشی ندارد. به همین دلیل تمام تلاشش را میکند تا این خانواده رو همیشه خوشحال و راضی نگه داره.
سید میران همسر آهو خانم مردی متین و مذهبی هست که عاشق خانواده اش هست و به تازگی به رئیس صنف نانوایان در آمده. همین موفقیتش را هم مدیون آهو هست .
همه چیز در آرامش و روزمرگی در حال پیشرفت هست تا اینکه همسایه ی جدیدی وارد محله میشه .هما به قصد خرید نان وارد مغازه ی سید میران میشه و توجه او را به خودش جلب میکنه .
روز دوم دوباره سید، هما رو در مغازه و در صف خرید نان میبینه. اینبار کمی ب او گم میگیره و متوجه میشه که با تازگی وارد این محل شده و از همسر قبلی خودش جدا شده و مدتیست که در خانه ی حسین خان مشغول به زندگی هست.
کنجکاوی سید میران در رابطه با هما همانا و باز شدن پای هما به زندگی آهو همان!
قصه تا جایی پیش میره که هما هووی آهو میشه. هما زنی سرخوش و خوش گذران که فقط به فکر مهمانی ها و تجملات خودش هست و آهو همان زن وفاداری که حالا با وجود این زن در زندگی اش و توجه بیش از اندازه ی شوهرش به اون، جایی برای خودش در خانه نمیبینه!
تصمیم میگیره تا با ۴ فرزندش خانه رو ترک کنه و به روستای سراب بره .سید میران یکی یکی جایگاه شغلی و اموالش رو از دست میده و بعد از فرار هما از خانه تازه به خودش میاد و متوجه اتفاقات اطرافش میشه.
گاهی برای اینکه متوجه اشتباهاتت بشی دیره اما گاهی هم بخت و اقبال با تو همراه میشه و میتونی هر موقع متوجه اشتباهت شدی برگری و زندگی رو از نو بسازی.
سید میران جزو کدوم دسته هست؟! آهو همچنان وفادارانه به زندگی با سید میران برمیگرده و همه چیز رو درست میکنه؟!

قسمتی از متن کتاب :

در زندگی لحظاتی پیش می آید که انسان نه کسی را دوست دارد و نه دلش می خوهد کسی او را دوست داشته باشد .از همه چیز و همه کس حتی از وجود خدا بیزار است؛ مثل اینکه تمام نیروها و رشته های زندگی را از او بریده اند.