بادام

بادام

کتاب بادام نوشته ی وون پیونگ سون، به کسانی پیشنهاد میشه که رمان های ملایم رو دوست دارن و مشتاقن تا از کتاب چیزی یاد بگیرن و تجربه ای به تجربه هاشون اضافه بشه.

تصور کنید، وقتی اتفاقی می افتاد و شما توی موقعیت ترسناکی قرار می گرفتید، نمی تونستید بترسید و یا نمی تونستید خشمگین و عصبی بشید!

به نظر جالب میاد نه؟ یا شایدم عذاب آور.

این کتاب داستان دختری رو روایت می کنه که با این مشکل دست و پنجه نرم میکنه؛ «زندگی بدون احساسات.»

همه ی ما تجربه‌ی تردید بین موندن یا نموندن تو نقطه ی امن رو داشتیم، اما شاید اون شجاعت لازم برای خارج شدن از نقطه امن رو نداریم، و یا نمی دونیم چجوری باید خارج بشیم؟!

تغییر درست زمانیه که این تصمیم رو میگیریم و یه پنجره جدید به روی زندگیمون باز می کنیم. حالا یون جه؛ دختر قصه‌ی ما، همچین وضعیتی داره …

این رمان شگفت انگیز نوشته شده تا هم ازش یاد بگیریم و هم باهاش غصه بخوریم و هم سرگرم شیم.

این کتاب پیشنهاد ویژه‌ی بی تی اسه که طرفداراش میتونن از خوندنش دو برابر لذت ببرن 🙂

 

خلاصه ای از کتاب :

یون جه از بدو تولدش با یه بیماری به نام آلکسی تایمیا همراه بوده که بخاطر اون، بروز احساسایی مثل عصبانیت، خشم و ترس، براش دشوار بود.

و این اختلال بخاطر ۲ نورون بادومی شکله که توی اعماق مغزش جا خوش کردن!

یون جه خیلی تنهاست، هیچ دوستی نداره، اما یه مادر و مادر بزرگ مهربون داره که تمام سعیشون رو کردن تا یون جه زندگی خوب و مرفه و بی درد تری رو داشته باشه.

خونه ی اونها طبقه بالای کتابفروشیِ مادرشه و توی این کتابفروشی یادداشت های مختلفی روی دیوار چسبونده شده که به یون جه یادآوری میکنه چه موقع، چه احساساتی رو از خودش نشون بده. کی لبخند بزنه، کی تشکر کنه یا حتی کی بخنده!

و اما شب تولد ۱۶سالگیِ یون جه همه چیز تغییر میکنه. سرنوشت جوری رقم میخوره که گون,  یه نوجوون مشکل دار، به مدرسه یون جه میاد و اتفاقای تازه ای شروع میشه …

قسمتی از متن کتاب :

کتاب ها مرا به جاهایی می بردند که بدون آن ها هرگز نمی توانستم بروم و اعترافات افرادی را که هرگز ملاقات نکرده ام و زندگی هایی را که هرگز شاهد آنها نبوده ام به اشتراک می گذاشتند.

احساساتی که هرگز نمی توانستم لمس کنم و اتفاقاتی که نمی توانستم تجربه کنم همه در کتاب ها پیدا می شد. آن ها در ذات خود با فیلم ها و سریال ها کاملا متفاوت بودند.