توضیحات محصول:

نویسنده : اس جی واتسون

مترجم :شقایق قندهاری

نشر : آموت

 

زندگی دوم

کتاب زندگی دوم، به قلم اس جی واتسون، مناسب برای افرادیه که به رمان های ترسناک و هیجان انگیز علاقمندند..

این رمان در لیست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز و آمازون قرار داره…

داستان زنی عاشق که با همسر و فرزندش در کمال آرامش و آسودگی خاطر دارن زندگی میکنن و اما چرخ روزگار بر علیه شون میچرخه و یه قتل وحشتناک و دردناک, تاثیرات عمیقی روی زندگیشون میذاره .

خلاصه ای از کتاب :

جولیا یه زن عادی, که با شوهرش و بچه ای که به سرپرستی قبولش کردن زندگی خوب و پر آرامشی دارن، اما ناگهان یک اتفاق هولناک و دردآور همه چی رو عوض میکنه .

کتاب زندگی دوم، داستان یک قتل پیچیده و پرماجرا, که از قضا خواهر جولیا هست رو روایت میکنه که توی یک تصادف رانندگی کشته شده اما حتی پلیس هم نمیتونه صحت این قضیه رو تایی کنه , و قضیه خیلی پیچیده تر از این حرفا میشه !

برای همین جولیا یکی از پر ریسک ترین تصمیمای زندگیشو میگیره , و خودش به تنهایی پیگیر ماجرا میشه !

این رمان زمانی به اوج هیجانش می رسه که شخصیت اول داستان متوجه میشه که خواهرش برای ارضا کردن فانتزی های جنسیش با غریبه هایی که با اون ها توی شبکه های مجازی آشنا میشده, قرار میذاشته ! جولیا به امید اینکه مثلا سرنخی به دست بیاره , بی اختیار پای خودش هم به داخل این بازی هولناک باز میشه و زندگیش رو درگیر میکنه .

نویسنده این کتاب علاوه بر هیجان زده کردن مخاطب پیام هایی رو هم بهش میرسونه تا بفهمه در واقع هیچ کس اونجوری که تظاهر میکنه نیست و همه در اعماق درونشون حفره های تاریک و غیرقابل لمسی رو دارن !!

قسمتی از متن کتاب :

قرار می‌گذاریم که روز بعد همدیگر را در هتل ببینیم. من زود می‌رسم و زمان لازم دارم تا به خودم مسلط شوم تا آرام بگیرم. دلشوره دارم؛ هیچ سردرنمیاورم که چیزی را که می‌خواهد به من بگوید، چیست. نمی‌تواند چیز خوبی باشد وگرنه همان دیروز به من می‌گفت یا همان دیروز وقتی آنلاین باهم چت می‌کردیم..

زمانی که نمی‌دانی ناگوارترین مسئله چه وضعیتی دارد، سخت است که خودت را برای ناگوارترین حالت ممکن آماده کنی. همینطوری هم به اندازه کافی آشفته و پریشان هستم. صبح امروز سرانجام هیو برایم گفت که چه چیزی ذهنش را مشغول کرده است. نامه‌ای به دستش رسیده است؛ یک شکایت! نامه را برای رئیس بخش جراحی و مدیرعامل بیمارستان رونوشت زده بودند.

می‌پرسم: «شکایت؟ مگر چه اتفاقی افتاده؟» هیو حین خوردن چایی که خودش درست کرده بود، میگوید: راستش هیچی. چند هفته پیش یه عمل باز قلب روی مریضی انجام دادم. کاملا هم اصولی و ضابطه مند؛ هیچ چیز غیرعادی در کار نبود. اون مرد حالش خوبه اما سرش منگ و سنگینه..