توضیحات محصول:

نویسنده : آنتوان دوسنت اگزوپری

مترجم : احمد  شاملو

نشر : نگاه

کتاب مشهور و خواندنی شازده کوچولو یکی از پرفروش ترین کتاب های تاریخ محسوب میشه. این کتاب به قلم آنتوان دوسنت اگزوپری که زبان اصلی اون فرانسوی بوده؛ به بیش از ۲۸۰ زبان زنده ی دنیا ترجمه شده و علاوه بر اینکه بعنوان بهترین کتاب قرن بیستم در فرانسه انتخاب شده، هنوز هم سالانه حدود یک میلیون نسخه از این کتاب به فروش میرسه.

 این کتاب مناسب تمامی گروه های سنی هست و با زبانی ساده به بیان مفاهیمی از فلسفه ی هستی و عشق و دوست داشتن پرداخته.

از کتاب شازده کوچولو ترجمه های زیادی به زبان فارسی در دسترسه که از مشهور ترین اونها ترجمه ی احمد شاملو هست. همچنین نسخه های صوتی این کتابِ دوست داشتنی رو میتونید به راحتی تهیه کنید، اما ورق زدن این کتاب حس خوشآیندی داره و بهتره از دستش ندید.

 

خلاصه ای از کتاب:

شازده کوچولو سفرش رو با پرواز غازهای وحشی آغاز میکنه! یک روز صبح تصمیم میگیره سیارک خودش (B612)، که در اون تنها سه کوه آتشفشان داشت که ارتفاع اونها تا زانوهاش میرسیدن و یک گل سرخ که اون رو خیلی دوست داشت رو ترک کنه و به سفری دراز بره. در این سفر از سیارک های مختلفی عبور میکنه، با پادشاه، می خواره، خودپسند، تاجر، فانوس افروز و جغرافی دان آشنا میشه و در نهایت به زمین می رسه. بر روی زمین با یک خلبان در کویری بی آب برخورد می کنه که در تلاش برای تعمیر هواپیمای خودش بود تا بتونه از اونجا نجات پیدا کنه و تمام ماجرای کتاب از خاطرات شیرین و ساده، اما در عین حال مهم و عمیقی گرفته شده که خلبان از حرف های شازده کوچولو دریافت می کنه. زمین آخرین سیاره در مسیر سفر شازده کوچولو بود و گمان می کنیم که یک شب طی اتفاق خارق العاده ای از زمین به سیارک خودش برمیگرده! یا شاید هم دیگه هیچوقت به اونجا برنگشت! کسی چه میدونه؟؟

 

قسمتی از متن کتاب:

  • ناگهان روباهی از راه رسید.
  • روباه گفت:<صبح بخیر.>
  • شازده کوچولو مؤدبانه جواب داد:<صبح بخیر.> اما وقتی سر برگرداند کسی را ندید.
  • صدا گفت:<من اینجایم. زیر درخت سیب.>
  • شازده کوچولو گفت:<شما کی هستید؟خیلی خوشگلی…>
  • من روباه هستم.
  • بیا باهم بازی کنیم من خیلی ناراحتم.
  • من نمیتوانم با تو بازی کنم. آخر اهلی نشده ام.
  • شازده کوچولو گفت:<اوه ببخشید.> و بعد از کمی فکر پرسید:<اهلی کردن یعنی چه؟>
  • چیزی که این روزها رو به فراموشی است. یعنی ایجاد علاقه کردن…
  • ایجاد علاقه کردن؟
  • روباه گفت:<بله علاقه. یعنی اینکه الان تو برای من یک پسربچه هستی مانند همه ی پسربچه های دیگر من به تو هیچ وابستگی ندارم، تو هم همینطور. من برای تو یک روباه هستم مثل بقیه. اما اگر مرا اهلی کنی، آنوقت دیگر پای علاقه و احتیاج به میان می آید. من برای تو کسی می شوم که با دنیا عوض نمیکنی و تو هم برای من فردی خاص و بینظیر خواهی شد.>