توضیحات محصول:

نویسنده : جیم کوییک

مترجم : پگاه فرهنگ مهر

نشر : میلکان

بی حد و مرز

کتاب بی حد و مرز، نوشته ی جیم کوییک به شما آموزش میده که چطور مغزتون رو ارتقا بدید! همه چیز رو سریع تر یاد بگیرید و بهترین شکل از زندگی که میتونید داشته باشید رو پیدا کنید.

تعداد اندکی از افراد بر این قضیه آگاه هستن که مثل قلب یا سایر اندام ها و اعضای بدن، برای مغز هم تمریناتی وجود داره که عملکرد مغز رو بهبود میبخشه. در نتیجه با بالا بردن توان یادگیری، زندگی بهتری خواهید داشت.

خلاصه ای از کتاب:

تعداد کمی از ما باور داریم یا میدونیم که مغز ما قابل ارتقا هست و با استفاده از چند روش عملی میتونیم مغزمون رو ارتقا بدیم و بر توانایی یادگیری خودمون بیفزاییم “به یاد دارید که کودک بودید و تخیلات تان بی حد و مرز بودند و واقعاً به سحر و جادو اعتقاد داشتید؟ من فکر میکردم ابر قدرت دارم(میشل فَن)” این کتاب به شما یاد میده چجوری همانند کودکی برای ذهن و خواسته هاتون حد و مرزی قائل نشید.

جیم کوییک سه کتاب رو در یک کتاب در اختیار شما قرار داده. اگه ذهنیت، انگیزه و روش کنکونی؛ شما رو برای دست یابی به رؤیا هاتون محدود کردن، از کتاب بی حد و مرز بهره بگیرید که راهنمای داشتن مغزی بهتر، باهوش تر و فوق العاده تر، و به تبع اون آینده ای زیبا تر هست. پس، از خوندن این کتاب هم توانایی یادگیری و هم زندگی شما متحول خواهد شد.

قسمتی از متن کتاب:

با هم به داخل خانه رفتیم و مرا به اتاقی برد که هرگز مانندش را ندیده بودم. دیوارها از کف تا سقف پوشیده از کتاب بودند. یادتان باشد که در آن زندگی ام، زیاد کتاب خوان نبودم. مثل این بود که در اتاقی پر از مار باشم. بد تر این که  او مارها را از قفسه بر می داشت و به دست من می داد. نگاهی به عنوان کتاب ها انداختم و متوجه شدم زندگی نامه های مردان و زنان بزرگ تاریخ هستند و تعدادی کتاب های خودیاری و رشد فردی قدیمی مثل جادوی بزرگ فکر کردن، قدرت مثبت، و فکر کنید و پولدار شوید.

جیم، ازت میخوام هر هفته یکی از این کتاب ها رو بخونی. اول در دلم گفتم اصلا گوش می کردی چی داشتم می گفتم؟ بعد جواب دادم نمی دونم چطور باید این کار رو بکنم. میدونی، خوندن زیاد برام راحت نیست و تکالیف دانشگاه هم خیلی زیادن.

او یکی از انگشتانش را بلند کرد و گفت: ” اجازه نده دانشگاه جلوی تحصیلت رو بگیره “. من بعدها فهمیدم که این جمله ی معروف از مارک تواین است. گفتم: « متوجهم که خوندن این کتاب ها چقدر مفیده، اما دوست ندارم قولی بدم که نمی تونم انجامش بدم.»

بعد از کمی مکث، دست در جیبش کرد و فهرست خواسته هایم را بیرون کشید و هر کدام را بلند خواند. شنیدن رؤیاهایم از زبان فردی دیگر، ذهن و روحم رابه بازی گرفت. راستش را بخواهید، بسیاری از کارهای فهرست را می خواستم برای خانواده ام انجام بدهم؛ چیزهایی که مادر و پدرم پولش را نداشتند یا اگر هم داشتند هرگز برای خودشان انجام نداده بودند. خواندن فهرست با صدای بلند، طوری روی من تأثیر گذاشت که اصلا فکرش را هم نمی کردم. این کار مرا کاملا با هدف و انگیزه ام آشنا کرد. (در بخش سوم کتاب با کمک هم انگیزه را در وجودتان از بند آزاد می کنیم. وقتی حرفش تمام شد، گفتم دقیقا همان کاری را انجام می دهم که پیشنهاد داده است؛ گرچه واقعا نمی دانستم چطور باید این کار مهم را انجام بدهم.