هنوز هم من
قصه های عاشقانه همیشه طرفداران خود را دارد.معمولا حتی کسانی که زیاد هم اهل کتاب خواندن نیستند رمان های عاشقانه را از دست نمی دهند؛کتاب “هنوز هم من” ادامه داستان های جنجالی «من پیش از تو»و «من پس از تو» اثر نویسنده انگلیسی جوجو مویز است که طرفداران خود را دارد هرچند میتوان گفت کتاب هنوز هم من با دو جلد قبلی کاملا متفاوت است.این کتاب از آن دسته داستان هاست که مخاطب را به درون خود می کشد…شما بعد از خواندن چند صقحه از کتاب احساس می کنید با کاراکتر اصلی داستان دوست شده اید،پای درد و دل های او می نشینید و به او اعتماد می کنید…افراد زیادی بعد از خواندن این کتاب میگویند:{ما با این کتاب زندگی کردیم…}.
خلاصه کتاب:
داستان در مورد لوئیزا است.لوئیزا زندگی یکنواختی دارد به قول خودش:من کارهای زیادی انجام نمیدم،میرم سرکار و برمی گردم خونه،همین…لوئیزا پرستار شخصی به نام ویل می شود که او از آن دسته آدم هاست که تک تک لحظات زندگی اش را به معنای واقغی زندگی کرده اهل سفر و ورزش و هیجان بوده اما به ناگاه تصادف وحشتناکی می کند و در اثر ضربه به نخاعش مجبور است باقی عمر خود را روی ویلچر زندگی کند…ویل وقتی دنیای محدود لوئیزا را می بیند او را تشویق می کند تا جور دیگری زندگی کند…بعد از ویل زندگی لوئیزا شکل جدیدی به خود می گیرد به واسطه احساس میان او و ویل،طرز فکر بی نظیر و همینطور شخصیت فوق العاده ای که ویل داشت تاثیر بسیار زیادی بر تفکر او بر جای گذاشت. لوئیزا پیرو همین تجارب تصمیم گرفت تا هرچیزی را امتحان کند و جسورانه زندگی کند بنابراین پیشنهاد کار برای خانواده گاپنیک در شهر نیویورک را قبول کرده و راهی این شهر جادویی می شود…
در پایان بخشی از کتاب را باهم میخوانیم:
من به این نتیجه رسیدم که دلشکستگی به طور قطع درجه بندی دارد.در صدر فهرست،مرگ کسی که عاشقش هستید قرار دارد. در چنین وضعیتی آدم بیش از هر زمان دیگر شوکه می شود و نیاز به همدردی دارد.قیافه ها محزون می شود و دستی با دلسوزی شانه هایت را می فشارد و می گوید:اوه خدایا متاسفم…بعد از آن احتمالا زمانی است که شما را ترک کرده اند؛خیانت و رذالت دو طرف درگیر ماجرا،به همدردی و محق دانستن احساس خشم قربانی منجر می شود.نفرت و اوه لابد شوک بزرگی برایت بوده… میتوان به آن فهرست جدایی تحمیلی،موانع مذهبی و بیماریهای لاعلاج را اضافه کرد.ولی این حرف که:«چون در دو قاره متفاوت زندگی میکردیم به تدریج بینمان جدایی افتاد.» با واکنشی بیشتر از یک سر تکان دادن روبه رو نمیشود و افراد با واقعبینی تمام فقط همدلانه شانه بالا میندازند:خب…پیش می آید…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.