نویسنده : نادر ابراهیمی
نشر : نوین کتاب گویا
یک عاشقانه ی آرام
کتاب یک عاشقانه ی آرام ،نوشته ی نادر ابراهیمی هست که جزء برجسته ترین آثار این نویسنده به شمار میاد .
این کتاب در سال ۱۳۷۳ نگاشته و برای اولین بار در سال ۱۳۷۴ چاپ شده اما همچنان طرفداران زیادی بین علاقه مندان به سبک عاشقانه و کتاب های نادر ابراهیمی داره .
نادر ابراهیمی نویسنده ایست که در اکثر آثارش از عشق و عاشقی مینویسه و خب جایگاه ویژه ای برای مخاطبان داره .
نویسنده فضا و اتفاقات را در سال ۵۷ و دوران انقلاب رقم میزنه .داستان عاشقانه بین زوجی جوان که ماجراهای زیبایی را بین خودشان دارن و درگیر یک عاشقانه ی آرام میشن .داستان از زبان شخصیت اصلی ،مرد گیلانی ،شرح داده میشه .
این کتاب در سه فصل نوشته شده که هر سه فصل نام های جالبی دارن :
- پیش از آن واقعه ی بزرگ
- در قلب آن واقعه
- آن سوی واقعه
خوندن این کتاب به شما پیشنهاد میشه اگر :
به دنبال یک کتاب میگردین که اتفاقات عاشقانه را در یک فضای آرام تشریح کنه .
درون مایه های از سیاست داشته باشه .
از حال و هوای ایران انقلابی براتون بگه و اتفاقات در اون بازه ی زمانی در حال رخ داد باشن .
خلاصه ای از کتاب :
داستان کتاب یک عاشقانه ی آرام ،روایتگر عشق بین عسل و یک مرد گیلانی هست .مرد گیلانی که شخصیت اصلی این کتاب هم به حساب میاد از اون دسته افراد سیاسی بوده که در دوران انقلاب فعالیت های سیاسی متعددی داشته و به همین خاطر تبعید میشه .
مرد گیلانی معلم هست و به واسطه ی فعالیت های سیاسی خود سفر های متعددی میره .در یکی از این سفر ها با عسل دختری آذری آشنا میشه .
عسل هم شخصیت انقلابی داشته و شور این عشق منجر به ازدواج آن دو میشه .بعد از مدتی عاشقی حالا ماجرای تبعید اتفاق میفته .
عشق آرام و زیبا دچار ناآرامی ها و پستی بلندی هایی میشه اما همچنان عسل و مرد گیلانی از هر فرصتی برای ابراز این عشق استفاده میکنند .
داستان عاشقی این زوج در لا به لای اتفاقات سیاسی و انقلاب رخ میده و خواننده را با خودش هم مسیر میکنه .
قسمتی از متن کتاب :
_ تو یک سال شب و روز ،در آن اتاقک محقر در هم ریخته نشستی و نوشتی .یک سال .یک برنامه ی مدرسه یی تمام عیار غم انگیز :انشا ،املا ،ریاضیات ،ورزش ؛انشا ،املا …
به التماس می گویم : عسل! عسل! مجبورت که نکرده ام .چرا اینطور هرایان شده یی ؟ میخ کوبت که نکرده ام . تو ،مثل همیشه ،کاملا آزادی .این تقدیر نیست که نتوانی از آن سرپیچی کنی .کم سرنوشت نساختم ،برنامه نوشتم … من … من …
صدای آرام گریه ام برخاست .همه ی این جان کندن های ذهن و عین ،فقط بخاطر آن محبوب آذری من بود .
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.