توضیحات محصول:

غرور و تعصب

رمان غرور و تعصب اثر جین آستین هست که ژانر عاشقانه داره و جزو داستان های عاشقانه ی کلاسیک به حساب میاد و اثر فاخری در این زمینه شناخته شده .
این کتاب برای اولین بار در سال ۱۸۱۳ میلادی به چاپ رسیده .این کتاب از اولین سال چاپ تا به الان مورد توجه بسیاری از افراد قرار گرفته و همیشه جایگاه خودش رو در رده ی کتاب های محبوب از نظر منتقدان ادبی و مردم نگه داشته .همچنین به انتخاب انجمن کتاب نروژ ،جزو لیست بهترین کتاب های تاریخ ادبیات قرار گرفته و فیلم های متعددی بر اساس این کتاب در سال های مختلف ساخته شده .
در این کتاب علاوه بر ماجراهای عاشقانه به زندگی اشرافی انگلستان قرن ۱۹ پرداخته شده و همچنین ماجراهایی در رابطه عشق ،رفتار انسان ها ،تحصیلات و ثروت شرح میده و شما رو با اجتماع و فرهنگ انگلستان آشنا میکنه .به طوری که با مطالعه ی کتاب ه خوبی میتونین با حال هوای انگلستان اون زمان و ارزش های تعریف شده در بین مردم آشنایی پیدا کنین و فضی کتاب رو بهتر درک کنین .
این کتاب برای رده ی نوجوانان تعریف شده اما اگر شما همم علاقع به این سبک کتاب دارین میتونین اون رو مطالعه کنین و لذت ببرین .

خلاصه ای از کتاب :

رمان قصه ی خانواده ی بنت رو شرح میده .خانواده ای کهاز یک پدر ،یک مادر و ۵ دختر تشکیل شده .
آقای بنت مرد ثروتمندی هست که صاحب املاک لانگورن هست .بقیه ی اعضای خانواده درآمدی ندارن .ثروت آقای بنت به هیچ از دختران و همسر او به ارث نمیرسه و همین امر باعث بوجود اومدن جریانات کتاب میشه.
همسرآقای بنت در صدد ینه که هر طور شده دخترانش با مردی ازدواج کنن که ثروتمند باشه .درواقع تنها ثروت هست که از نظر خانم بنت ارزش به حساب میاد .
تا اینکه سرو کله ی همسایه ای پیدا میشه که مردی خوش سیما و خوش یرخورد و از قضا ثروتمند هست .در یک مهمانی که توسط آقای بینگلی ،همین همسایه ی تازه وارد ،تدارک دیده میشه در نهایت جین دختر اول خانواده ی بنت دل آقای بینگلی رو بدست میاره .
در همان مهمانی مردی مغرور و متعصب به نام دارسی که از جنب و جوش الیزابت خوشش میاد درگیر او میشه و رابطه ی عاشقانه ی دیگری بین این دو بوجود میاد .
الیزابت بنت شخصیت اصلی داستان به حساب میاد و اتفاقات حول محور او در گیری هایش با این عشق و جریانات دیگری مثل رفتار انسان ها ،ثروت ،تحصیلات ،سنت و قواعد خانوادگی اتفاقات این رمان را رقم میزنه .

قسمتی از متن کتاب :

بینگلی به قضاوت و نظرات دارسی اعتماد زیادی داشت و در درک و فهم ،دارسی بهتر از اون بود .گرچه بینگلی کاملا بی نقص به نظر می رسید اما دارسی باهوش تر و در عین حال مغرور ،خوددار و مشکل پسند هم بود .دارسی با ادب و نزاکت بود اما رفتارش چنگی به دل نمی زد و از این نظر ،دوستش کاملا بر تر بود .