نویسنده : رابین شارما
مترجم : رضا اسکندری آذر
نشر : نون
باشگاه پنج صبحی ها
کتاب باشگاه پنج صبحی ها، از آثار پرفروشِ نویسندهی پر آوازه؛ رابین شارما بوده و مناسب برای افرادیه که برای تغییر و تحول در زندگیشون دنبال فرصتن و آمادهی شروعی تازه هستن.
این کتاب به شما کمک میکنه تا در مدیریت و کنترل فردی و اجتماعیتون به تسلط برسید و از اهمیت سحرخیزی میگه که سر رشتهی آغاز موفقیت ها و پیشرفت هاست.
باشگاه پنج صبحی ها ماجرای مردی میلیاردر، اما بی خانمان رو روایت میکنه که به مرد هنرمند و زن کارآفرینی، کمک های زیادی میکنه. در پی اون، تجربه های زیادی رو در اختیارشون میذاره و باعث میشه تغییر های زیادی در زندگیشون اتفاق بیفته.
این کتاب به شما نقشهی راهی میده تا بفهمید چطور با بیدار شدن در ساعت ۵ صبح، پیشرفت و شکوفایی رو به زندگی خودتون فرا بخونید.
و البته که یکی از اصلی ترین ویژگی های کتاب اینه که فقط شعار نمیده تا شما رو نصیحت کنه، بلکه به شما راهکار اساسی میده و در پاسخِ سوال اساسیِ چطور ۵ صبح بیدار شم؟! توضیحات زیاد و موثری بیان کرده.
خلاصه ای از کتاب:
همهی ما روی ناخوشِ زندگی رو لمس کردیم و تلخی هاش رو چشیدیم. حالا این زن کارآفرینِ داستان کتاب در مخمصه ی بدی گیر کرده و به علت خیانت شرکا، مالکیت خودش رو در بخشی از حوزهی صنعت از دست داده. او برای رو به راه کردن زندگیش نیاز به شغل دیگه ای داره.
همیشه از عرش به فرش رسیدن با اینکه سریع تره اما به شدت دردناک تر هست نسبت به وقتی که همیشه در فرش باقی بمونیم! چون مزهی عرش و زندگی مجلل و ثروت رو چشیدیم و حالا مجبوریم با فقر دست و پنجه نرم کنیم.
زنِ کارآفرین دقیقا در همین شرایط بود، زندگی مجلل و باشکوهش رو از دست داده بود و جدا از ضربه ای که از اعتمادش خورده، حالا دچار فقر و زندگی سرشار از سردرگمی شده بود.
تا جایی که تصمیم به خودکشی گرفت! و برای خودکشی اقدام کرد. اما درست لحظهی آخر، زمانی که می خواست با اون قرص ها زندگی خودش رو تموم کنه و پروندهی داستانش رو ببنده، نظرش روی میز جلب شد که یک بلیط گردهمایی توسعه فردی بود.
اگر همان زنِ مرفه و ثروتمندِ قبل بود، به این گونه بلیت ها اهمیتی نمیداد اما حالا قضیه فرق میکرد. وقت تغییر بود، وقت بازنگری بود، وقت تصمیم بین دوراهیِ؛ مرگ و تسلیم شدن یا بلند شدن و ادامه دادن بود.
اون به کنفرانس رفت و با این حرف ها مواجه شد: شما به این دلیل که تغییر بزرگی در جهان به وجود آورید، به این دنیا پا گذاشتهاید. در دنیایی که مردم به شدت در ظواهر غرق هستند، شما میتوانید در اندیشه تغییر ایجاد کنید. کم و کاستیها هیچگاه نباید قدرت تفکر را از شما بگیرد. هر فردی که در این کنفرانس حضور دارد ممکن است گذشتۀ تاریک و غم انگیزی را پشت سر گذاشته باشد، اما نباید اجازه بدهید که شرایط سخت زندگی از شما یک فرد منفعل بسازد. نباید بگذارید که رنج و درد گذشته چیزی از سعادت و خوشبختی آیندهتان کم کند. هر ندای منفی درونی باید آرام شود و کسی که قادر است این کار را بکند تنها خودِ شما هستید… .
جملات طلایی کتاب:
– چونان یک قهرمان زندگی کنید. این مطلبی است که خردمندان به ما میگویند. شخصیت اصلی داستان شوید، وگرنه زندگی به چه دردی میخورد؟
– تا وقتی آزادی، کتاب، گل و ماه هست، چه کسی میتواند شاد نباشد؟
– اول صبح که از روی تنبلی اکراه دارید رختخوابتان را ترک کنید، به خودتان بگویید: من بلند میشوم تا کار یک انسان را انجام دهم.
– من از هر لحظۀ تمرین بیزار بودم، اما به خودم گفتم: دست برندار؛ حالا به خودت فشار بیاور تا باقی عمرت را چونان یک قهرمان زندگی کنی.
– بیدار شدن قبل از روشن شدن هوا بسیار خوب است؛ زیرا این عادت به سلامتی، ثروت و درایت اشخاص میافزاید.
– کودک برای باور کردن آنچه باورنکردنی است، مشکلی ندارد. نابغه و دیوانه هم مشکلی ندارند. تنها من و تو هستیم که با مغزهای بزرگ و دلهای کوچکمان تردید میکنیم؛ بیش از اندازه میاندیشیم و در شک فرومیرویم.
قسمتی از متن کتاب:
میلیاردر گفت: «بگذارید شما دو نفر را در آغوش بگیرم» و بعد دستهایش را یکجا به دور کارآفرین و هنرمند حلقه کرد، بیآنکه انتظار داشته باشد آنها هم همین کار را بکنند
بعد گفت: «خدایا! شما دو نفر خیلی شهامت دارید. شما به یک پیرمرد غریبه اعتماد کردید. میدانم که پریروز شکل و شمایل یک ولگرد را داشتم. البته اینطور نیست که به لباس و سر و وضعم بی توجهم، اما آنقدرها به وضع ظاهرم بها نمیدهم». این را گفت و تبسمی بر لبانش نشست. او ادامه داد: «من دوست دارم همه چیز حقیقی باشد؛ زیبا و ساده؛ کاملاً اصیل». مرا به یاد آن گفتۀ خردمندانۀ گذشتهها میاندازد: «داشتن پول زیاد از شما آدم متفاوتی نمیسازد، بلکه بیشتر به شخصیتی شبیه میشوید که قبل از پولدار شدن بودهاید».
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.