توضیحات محصول:

نویسنده : جی.کی.رولینگ

مترجم : سعید کبریایی، ویدا اسلامیه

نشر : تندیس

هری پاتر و سنگ جادو

هری پاتر و سنگ جادو، نوشتۀ جی.کی.رولینگ، اولین کتاب از مجموعه ی خواندنی و محبوب هری پاتر هست که برای اولین بار در سال ۱۹۹۷ به زبان انگلیسی به چاپ رسید. برای آشنایی با دیگر جلد ها و مشاهده ی توضیحات کامل این مجموعه، به مطالب محصول هری پاتر(پکیج ۱۳ جلدی) در سایت adineh.market سر بزنید.

 

خلاصه ای از کتاب:

ماجرای هری پاتر با کتاب هری پاتر و سنگ جادو آغاز میشه. ولدمورت(جادوگر سیاه)، پدر و مادر هَری رو کشته و هری پاتر که در زمان اون حادثه(۱ سالگی) به طرز شگفت انگیزی از چنگ ولدمورت نجات پیدا کرده بود، حالا تا ۱۱ سالگی، بدون اطلاع از گذشته و توانایی های جادویی خودش در کنار خاله و شوهر خاله ش زندگی میکرده. در ۱۱ سالگی، هری پاتر به مدرسه ی جادوگری “هاگوارتز” دعوت میشه؛ جایی که همه از اون حادثه باخبر بودن و در حیرت از اینکه چطور ولدمورت نتونسته هَری رو از بین ببره!

هری پاتر متوجه رازی پنهان میشه. یک سنگ جادویی. اما نباید اجازه بده که دست ولدمورت به اون سنگ برسه. هری و دوستانش؛ “رون” و “هرماینی” به دنبال محل مخفی شدن سنگ میرن. سنگ جادویی توسط یک سگ سه سر، یک گیاه پیچک، دری که قفل شده و یک آزمون شطرنج محافظت میشه. هری و دوستانش موفق میشن از تمام مراحل عبور کنن اما هنگامی که به سنگ جادو میرسن متوجه میشن که یکی از استادان مدرسه شون که تحت فرمان ولدمورت در اومده قصد داره سنگ رو بدزده. آخرین مرحله یک نبرد کوچک بین اونهاست و در آخر ولدمورت فرار میکنه.

 

قسمتی از متن کتاب:

فایرنز حرف او را تأیید کرد و گفت:

_بله درسته. مرگ بهتره اما نه برای کسی که این عمر نفرین شده رو به امید نوشیدن چیز دیگه ای لازم داره… به امید نوشیدن چیزی که قدرت و نیروی از دست رفته شو بهش برمیگردونه… چیزی که اونو جاودانه می کنه. آقای پاتر هیچ می دونی همین الان توی مدرسه چی مخفی شده؟

_البته! سنگ کیمیا! اکسیر حیات! ولی نمی دونم کی ممکنه…

_اون کیه که سال ها صبر کرده به این امید که روزی دوباره قدرتشو به دست بیاره؟ اون کیه که دو دستی به زندگی چسبیده و منتظر یک فرصت مناسبه؟

ناگهان قلب هری در سینه فشرده شد. در میان خش خش درخت های جنگل بار دیگر صدای هاگرید در گوشش طنین انداخت و جمله ای که شب اول دیدارشان به هری گفته بود بار دیگر تکرار شد:
_بعضی ها میگن مرده ولی همه ی این حرفا چرنده. گمون نمی کنم انسانیتی توی وجودش مونده باشه که بخواد بمیره.

هری با صدای گرفته گفت: _منظورت اینه که اون ولدمورت…