نویسنده : جلال آل احمد
نشر : جامه دران
مدیر مدرسه
جلال آل احمد نویسنده ی انتقادی نسبت به واقعیت های جامعه هست که کتاب مدیر مدرسه را هم در همین باب نوشته .این کتاب از مهم ترین آثار جلال آل احمد به شمار میره و در سال ۱۳۳۷ منتشر شده .
این کتاب در وصف نابسامانی ها و بی کفایتی هایی هست که در دستگاه های دولتی (در اینجا آموزش و پرورش) در حال اتفاق هست .
در این کتاب جلال آل احمد از زبان طنز و اصطلاحات و ضرب المثل های عامیانه هم استفاده کرده تا داستان را قابل فهم کنه و همچنین این نابسامانی ها را به سخره بگیره .
برخی سبک نوشتار اون را رئالیسم انتقادی بیان میکنن .این ویژگی ها کتاب او را تبدیل به اثری کرده که هر فردی با هر سطحی بتونه کتاب رو بخونه و متوجه اتفاقات درون اون بشه .
در این کتاب در واقع تصویر معلم و شغل معلمی را نشون میده و شما را با واقعیت های تاسف بار سیستم فاسد آشنا میکنه .
علاوه بر این ها توصیف فضاها در این کتاب خیلی خوب اتفاق افتاده .به طوری که شما کاملا میتونین خودتون رو در اون فضا و در کنار راوی داستان تصور کنین .این از ویژگی های نوشته های آل احمد هست .
اگر علاقه به کتاب هایی دارین که در اون واقعیت های جامعه با زبانی تند و تیز و درون مایه هایی از طنر به نمایش در اومده باشه این کتاب برای شما مناسبه .
خلاصه ای از کتاب :
داستان از زبان شخصی هست که سالها شغل شریف آموزگاری داشته و در این حرفه خدمت میکرده .راوی که همون آموزگار قصه هست بعد از دیدن کمبود ها و ناعدالتی ها در این سیستم تصمیم میگیره از شغل دلخواهش بیرون بیاد و با دادن مبلغی به عنوان رشوه ،مدیریت مدرسه ای در یک منطقه ی دور افتاده را به دست بگیره .
معلم با این خیال پا به این حوزه میذاره که در سکوت و آرامش زندگی خودش رو سپری کنه و در کنار اون یک مدرسه رو مدیریت کنه اما بیخبر از آنکه با یک ناظم ،۷ معلم و بیش از ۲۰۰ دانش آموزان سرو کله زدن چه بسا دردسر ساز تر از شغل قبلی هست .
دغدغه ها و نابسامانی ها بیشتر میشه و در این بین فساد دستگاه های دولتی بیشتر از قبل نمایان میشه .
این کتاب بیانگر سرگذشت این معلم با تمام فراز و نشیب هایی هست که در این راه گریبانگیر او میشه .
قسمتی از متن کتاب :
هنوز برف اول روی زمین بود که یک روز عصر معلم کلاس چهار رفت زیر ماشین .زیر یک سواری .مثل همه ی عصر ها من مدرسه نبودم .دم غروب بود که فراش قدیمی مدرسه ،دم در خانه مان خبرش را آورد که دویدم به طرف لباسم و تا حاضر بشوم می شنیدم که دارد قضیه را برای زنم تعریف می کند .عصر مثل هر روز از مدرسه درآمده بود و با یک نفر دیگر از معلم ها داشت میرفت که ماشین زیرش می گیرد .
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.