توضیحات محصول:

نویسنده : اروین دی یالوم

مترجم : سپیده حبیب

نشر : قطره (جلد سخت)

کتاب وقتی نیچه گریست

کتاب وقتی نیچه گریست ، یکی از شاهکار های اروین دی یالوم هست,

که به افرادِ علاقمند به موضوعات روان شناختی و روانکاوی، پیشنهاد میشه.

این نویسنده روان پزشک و استاد دانشگاه استنفورده، و مطالعه‌ی خیلی زیادی در زمینه فیلسوف های گذشته داره .

این کتاب در سال ۱۹۹۲ منتشر شد که روایتی از روانکاوی افراد مهمی مثل نیچه بود.

واقعیت و تخیل در این کتاب باهم ادغام شدن و داستان از ملاقات دکتر برویر و نیچه شروع شد.

یالوم، در خلال کتاب به توصیف درمان هایی که برای وسواس فکری، که اتفاقا دو شخصیت مهم این کتاب هم درگیرش هستن، رایج هستن میپردازه.

خلاصه کتاب

دکتر برویر، که مردیه که در آستانه چهل سالگیش قرار داره و یه روان شناس و روان درمانگره که به پذیرش بیمارهاش و مداواشون مشغوله.

دکتر برویر زندگی خوب و عادی ای داره، همسر و بچه های زیبا و سالم، و وضعیت مالی خوب.

داستان کتاب از جایی شروع میشه که لوسالومه، معشوقه‌ی زرنگ نیچه، به دیدار دکتر برویر میره و ازش میخواد درمان نیچه رو اونم بدون اینکه خود نیچه متوجه بشه، قبول کنه.

بنظر کار نشدنی میومد، چطور ممکنه دکتری روان درمانی فردی رو شروع کنه بدون اینکه صاحبِ روان متوجه بشه؟

اما در هرحال دکتر برویر با اصرار لوسالومه قبول میکنه و درمانش رو آغاز میکنه.

اما نیچه، بد قلق تر از این حرفاست و در مقابل دکتر گارد شدیدی داره، با این حال دکتر سعی میکنه اون رو در حلقه‌ی ارتباطشون نگه داره، و البته که موفق میشه.

نیچه سردردای خیلی بدی داره و همینطور از لحاظ جسمی خیلی داغون شده، که خب همه اینها منشا روانی و ذهنی دارن.

نیچه هر لحظه ناامید تر از لحظه‌ی پیشه و دکتر اینو کاملا درک میکنه و متوجه میشه.

همچنان نیچه برای درمان مقاومت میکنه تا اینکه یه شب دچار حمله‌ی شدید میگرنی میشه و دکتر برویر موفق میشه تا کمکش کنه، و همین شروعی بود برای نیچه که درمان رو بپذیره!

در ادامه دکتر سعی میکنه که خودش رو یه بیمار روانی برای نیچه جا بزنه، از رنج ها و ناامیدی هاش بگه، و تمام اینها برای جلب اعتماد و همراهی نیچه‌ست..

متن کتاب

هر فردی باید انتخاب کند که تا چه میزان از حقیقت را می‌تواند تحمل کند.

ناامیدی بهایی است که فرد برای خودآگاهی می‌پردازد. عمیقاً به زندگی نگاه کنید، همیشه ناامیدی را خواهید یافت.

اگر به اندازه کافی بالا برویم، به ارتفاعی خواهیم رسید که تراژدی دیگر غم انگیز به نظر نمی‌رسد.

.“فرزندآوری از روی نیاز اشتباه است. استفاده از کودک برای تسکین تنهایی اشتباه است. فرزندآوری با هدف بازتولید نسخه دیگری از خود اشتباه است.

زندگی جرقه ای است بین دو فضای خالی یکسان، تاریکی قبل از تولد و تاریکی پس از مرگ.

من رویای عشقی را می‌بینم که عاشق شدن در آن، بیشتر از آن است که دو نفر در آرزوی تصاحب یکدیگر باشند

روح یک انسان بر اساس انتخاب‌های او ساخته می‌شود.

یک چیزی که در موردش به وضوح احساس می‌کنم، مهم است که اجازه ندهید زندگی تان شما را زندگی کند. در غیر این صورت، در نهایت وقتی به چهل سالگی برسید،  احساس می‌کنید که واقعاً زندگی نکرده اید. من چه آموخته ام؟ شاید هم اکنون زندگی کنم تا در پنجاه سالگی با حسرت به دهه چهلم نگاه نکنم.