توضیحات محصول:

نویسنده : ژوزه ساراماگو

مترجم :اسدالله امرایی

نشر : مروارید

کوری

کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو بری اولین بار در سال ۱۹۹۵ منتشر شد و در سال ۱۹۹۸ برنده ی جایزه ی نوبل ادبی میشه .
چیزی که در این کتاب قابل توجه هست اینه که هیچ کدوم از شخصیت های کتاب اسم ندارن اما این موضوع باعث پیچیدگی داستان نشده و شما خیلی خوب با توصیفات کتاب از شخصیت ها میتونین اونها رو تمیز بدین .
در این کتاب همه گیری اتفاق میفته که با وجود همه گیری کرونا بیشتر کتاب قابل درکه .خوندن این کتاب به افرادی توصیه میشه که عاشق فلسفه و ادبیات لاتین هستن .ژانر کتاب اجتماعی هست و داستان مردمی هست که در یک اتفاق ناگهانی به کوری دچار میشن و همه حقایق رو به رنگ سفید میبینن .این واقعه منجر میشه همه در فسادی زندگی کنند که ناگزیر به زندگی در آن هستن .

خلاصه ای از کتاب :

داستان از یک روز عادی و پر ترافیک شروع میشه. در چهار راه چراغ سبز میشه و بعد از مدتی فریادی از یک ماشین بیرون میاد .من کور شده ام !
بعد از اون بیماران یک چشم پزشک تک به تک دچار عارضه میشن .پزشک با معاینه ی همه ی بیماران بیشتر به این نکته پی میبرد که چشم همگی سالمه و این عارضه فرای معاینات پزشکی هست .
پس از مدتی خود چشم پزشک هم به این عارضه دچار میشه .تصمیم دولت بر اینه که همه ی بیماران را در یک بیمارستان مخروبه و قدیمی جمع آوری و قرنطینه کنن .
کم کم شمار افراد از ظرفیت بیمارستان بیشتر میشه و گند و فساد بیمارستان و بر میداره .زنی که بر اثر تجاوز میمیره ،مردی که بر اثر عفونت یک زخم میمیره و اتفاقاتی که به دنباله ی این قرنطینه میفته .
آسایشگاه تبدیل به دو دسته میشه .افراد زورگیر که مدیریت همه ی کارها رو به عهده میگیرن و در همین راستا از دسته ی ضعیف اخاذی میکنن .افرادی که به اجبار برای بقای خودشون از همه چیز خودتی زنان خود میگذرن .
کم کم خوی حیوانی افراد از آدم ها افرادی میسازه که فقط به فکر منافع خودشون باشن و در این راستا دست به هر عمل وحشیانه ای میزنن .
تنها شخصی که در این ماجرا چشمانش سالمه شخصیتی با توصیف زن دکتر هست که مجبوره خودش رو کور جلوه بده تا مجبور نباشه جور بقیه رو بکشه .
البته او سعی میکنه حواسش به برخی از آدم ها بیشتر بشه به خصوص شوهرش .
داستان کتاب روایتگر تک تک افرادیست که دچار بیماری میشن و دوران قرنطینه را در بیمارستان سپری میکنن و کم کم وارد خیابان ها میشن و در نهایت …

قسمتی از متن کتاب :

زن دکتر گفت :همه مان گاهی درمانده می شویم ؛چه بهتر که هنوز می توانیم گریه کنیم .اشک ریختن اغلب مایه ی نجات ما است .بعضی وقت ها اگر گریه نکنیم به قیمت جانمان تمام می شود و بهتر است که ناراحتی های خود را به این شکل خای کنیم .