توضیحات محصول:

نویسنده : آدام گرانت

مترجم : مجموعه ی نویسندگان

نشر : نوین توسعه

دوباره فکر کن

کتاب دوباره فکر کن که به قلم آدام گرانت نوشته شده، مناسب برای اون دسته افرادیه که دنبال کشف و یادگیری هستن. یا میخوان زندگی خودشون رو از همین حالا دچار تحول کنن.

آدام گرانت توی این کتاب بهترین تجربه ها رو در اختیارمون قرار داده تا بتونیم با اشتیاق زیاد، نهایت استفاده رو از تکنیک های این کتاب ببریم.

خلاصه ای از کتاب :

اولین بخش کتاب بر روی “قدرت چیزهایی که نمی‌دانیم” متمرکز شده.

با مطالعه ی بخش اول؛ متوجه میشین که چرا یک کارآفرین توی گذشته گیر میکنه و درگیر گذشته میشه؟‌و یا چه جوری یک دانشمندی که افتخارات زیادی تو زندگیش داشته از اشتباه کردنش هراسی نداره و ازش حتی لذت هم میبره؟

در بخش دوم؛ به رویکرد های تشویقی آدم ها میپردازه و از قدرت گوش دادن و معجزه هایی که در پی داره برامون میگه. یا حتی از تغییر کردن ذهنیت ها و متحول شدن عقیده ها …

در بخش سوم؛ از نقش هایی که یک آدم به عنوان عضوی از جامعه ی انسانی میتونه داشته باشه حرف میزنه. از نقش معلم ها توی مدرسه و تاثیر گذاریشون روی ذهنیت بچه ها و شکل گیری شخصیتشون میگه. و اینکه چه جوری بهترین نوع ارتباطات اجتماعی ما قراره مسائل مهم و حیاتی (مثل سقط جنین و تغییرات اقلیمی) رو آشکار بکنه.

در کل خوندن این کتاب برای هر آدمی در هر سن و موقعیت اجتماعی مفید و پر کاربرده و به شما تجربیات و داده های خیلی زیادی رو اضافه میکنه!

قسمتی از متن کتاب :

توانایی مجادله‌ی مسالمت‌آمیز و مفید، صرفاً ما را متمدن‌تر نخواهد کرد؛ بلکه عضلات خلاقیت‌مان را هم ورزیده‌تر می‌کند. در یک مطالعه‌ی کلاسیک، علی‌رغم دوست‌داشتنی‌‌تر بودنِ معمارهای خلاق نسبت به همتایان کاربلد، میزان ابتکار آن‌ها کمتر از معمارانی بود که اختلافات خانگی بیشتری را تجربه کرده بودند. اغلب آن‌ها در خانواده‌هایی بزرگ شده بودند که یک محیط «پرتنش اما امن» داشتند. کما اینکه رابرت آلبرتِ روانشناس می‌گوید: «خلاق‌های آینده از خانواده‌هایی می‌آیند که نه محیطی سازگار و هماهنگ بلکه فضایی آکنده از “تردید” دارند». هرچند والدین آن‌ها توهین‌های رکیک یا رفتارهای شنیع نداشتند، اما بدون هیچ‌گونه واهمه‌ای اختلافات‌شان را مطرح می‌کردند. به‌جای توصیه به بچه‌ها که نباید در حضور بزرگ‌ترها حرف بزنند، آن‌ها را تشویق می‌کردند که از خودشان دفاع کنند. بچه‌ها یاد گرفتند که حرف‌هایشان را بزنند، و نظرات دیگران را بپذیرند. دقیقاً همان اتفاقی که برای ویلبر و اورویل رایت افتاد..