توضیحات محصول:

توضیحات تکمیلی

خانه ای روی پل

کتاب خانه ای روی پل به قلم پادما ونکاترامان نوشته شده .انتشارات پرتقال که منبع خیلی خوبی برا کتاب های کودک و نوجوان هست ،این کتاب را به فارسی ترجمه کرده .

نویسند ه ی این تب آمریکایی هست اما در هند متولد شده .اتفاقات کتاب هم در هند در حال اتفاق هست .

تسلط نویسنده روی هند و تمام آداب و رسوم و شرایط زندگی اونجا باعث شده فضاسازی ها در کتاب به خوبی اتفاق بیفته و خواننده به خوبی با جریانات کتاب هم مسیر بشه .

اتفاقات در هند می افته ،درست جایی که مردم در فقر دست و پا میزنن و زندگی اون روی واقعی خودش رو به آدم ها نشون میده .اتفاقاتی که گاهی چاره ای جز تسلیم ،پذیرش و طی کردن مسیر نداری .

مطالعه ی این کتاب به نوجوانان بالای ۱۲ سال پیشنهاد میشه .

 

خلاصه ای از متن کتاب :

داستان کتاب در رابطه با ویجی و روکو هست .دو خواهری که در یک خانواده ی فوق العاده سطح پایین و فقیر متولد شدن و ادامه ی زندگیشون رو در اون خانه ی تاریک و تنگ ،تقریبا ناممکن میدونن .

اونها تصمیم میگیرن تا هر طور شده از اون اوضاع خودشون رو نجات بدن .پس با هم از خانه فرار میکنن .

این فرار کردن از خانه اگر چه آنها را از آن دخمه ی مخوف نجات میده ،اما اتفاقات و پیشامد های خوفناک بیشتری را سر راهشون قرار میده .

در این کتاب با ویجی همراه میشیم .ویجی براتون از دنیای کودکی میگه که در بین زباله ها و دوره گردی ها ورزهای خودش رو شب میکنه .

دنیایی که شاید کمی ما را با وقایع زندگی های تلخی که در دور و اطراف ما اتفاق میفته آشنا میکنه .

مرگ روکو و عذاب وجدان مداوم ویجی که خودش رو در این مرگ مقصر میدونه ،سختی زندگی تنهایی و کار کردن و بزرگ شدن بین دنیای بی تفاوت و سردی که برای تو ارزش قائل نیست داستان این کتاب رو رقم میزنه .

برای اینکه متوجه بشین ویجی و روکو برای چی فرار کردن و چه سرگذشتی در انتظارشون هست مطالعه ی کتاب رو از دست ندین .

 

قسمتی از متن کتاب :

گفتم :«مگه زندگی اصلا هیچ وقت آسون بوده ؟»

«آره ،الان!» بشقابی را محکم گذاشت روی سینک .«درسته که خیلی از اتفاق ها افتاده ولی حالا زندگی مون راحت تر از وقتی شده که روی پل زندگی می کردیم .نباید اینقدر احساس بدبختی کنی !»

از خودم تعجب کردم ،بعد از مرگ تو اولین بار بود که داد میزدم .«من فقط اخم و تخم نمی کنم !هر کاری که باید بکنم رو می کنم .تمیز کاری می کنم .سر کلاس میشینم .می خورم .می خوابم .»

«ظاهرت که میگه چند وقته درست نخوابیدی .»

«چون روکو مرده ،آرول !روکو بخاطر من مرده .اگه به زور با خودم نیاورده بودمش شهر …»