توضیحات محصول:

نشر : پرتقال

قصر شگفت انگیز (5) شنبه ها

مجموعه کتاب 5 جلدی قصر شگت انگیز به قلم جسیکا دی جرج نگارش شده.
تصور کنین شما در یک خانواده سلطنتی به دنیا اومدین و داخل یک قصر اسرارآمیز زندگی میکنین. جالبه نه؟ اما قضیه اون جایی جالب تر میشه که قصری که توش زندگی میکنین، فکر میکنه، به ناگاه تصمیم میگیره، جابه جا میشه یا حتی هر چند مدت ، اتاق ها و راهروهای تو در توی جدیدی به خودش اضافه میکنه! داستان جایی نگران کننده میشه که ممکنه هر آن قصر تغییر پیدا کنه و شما توی خونه خودتون گم بشید! علاوه بر آن خانواده سلطنتی تنها افرادی نیستن که در قصر زندگی میکنن! چه اتفاقاتی انتظار شما رو میکشه؟ مشخص نیست…
مخاطب این کتاب نوجوانان +10 سالی هستن که به داستان های ماجراجویانه و تخیلی علاقه‌مندن.
جسیکا دی جرج این داستان را آنچنان جذاب و مهیج نوشته که نظر هر خواننده ای رو به خودش جلب میکنه. نوجوانان با مطالعه این کتاب با وقایع داستان همراه و غرق در ماجراهای اسرار آمیز قصر شگفت انگیز میشن. آدینه کتاب مطالعهء این کتاب جذاب و مفرح را به نوجوانان پیشنهاد میکنه.
از افتخارات این کتاب میشه به موارد زیر اشاره کرد :

  • برنده‌ی جایزه یوتا در سال 2011
  • نامزد جایزه انتخاب خوانندگان جوان پنسیلوانیا در سال 2013
  • نامزد مدال خوانندگان جوان کالیفرنیا در سال 2015
  • نامزد جایزه کتاب خوانندگان جوان ربکا کادیل در سال 2015

خلاصه ای از کتاب :

داستان این مجموعه کتاب داستان خانواده سلطنتی پادشاه هفتاد و نهمه که در قصر اسرار آمیز «درخشان» زندگی میکنن. پادشاه دختر کوچکی به اسم «شاهدخت سیسلیا» داره که بهتر از هر کسی تودرتوی این قصر اعجاب انگیز و میشناسه. چرا که با هر بار تغییر قصر در روز های سه شنبه، شاهدخت همه تحولات قصر محبوبش را ثبت میکنه… حالا باید دید سیسلیا، قهرمان کوچک داستان، چطور میتونه با اتفاقات مختلفی که رخ میده مقابله کنه و از خودش و خانوادش محافظت کنه؟
داستان جلد پنجم قصر شگفت انگیز بر روی اقیانوس ها جریان پیدا میکنه. سیلی، لایلا و رالف برای آغاز یک سفر شگفت انگیز از تکه های قصر کشتی بزرگی ساختن. اما کشتی طبق میل آنها پیش نمیره و روانهء مقصدی نامشخص میشه. سیلی و خواهرش، با تصور اینکه کشتی به سمت سرزمین‎‌هایی حرکت میکنه که روزگاری اسب‎های تک‎شاخ در آن زندگی میکردن بهم دلگیرمی میدن. اما سفر به درازا میکشه و کشتی به مقصدی نمیرسه! مقدار آذوقه‌‎ ای که برای طی مسیر در کشتی تهیه کرده بودن رو به اتمام میره و آنها کم‎کم نگران میشن… چه چیزی در انتظار آنهاست؟ آیا آنها همان‌طور که به قصر شگفت انگیز اعتماد داشتن میتونن به این کشتی هم اعتماد کنن؟

قسمتی از متن کتاب :

قصر سلطنتی گراث، که نام رسمی‌اش را پناهگاه ساحلی ترجمه کرده بودند، فوق‌العاده دلنشین بود. انگار هر گوشه‌اش را یک نقاش کشیده و هر سنگش را هنرمندی کار گذاشته بود. با اینکه قصر درخشان محبوب سیلی خیلی مقاوم و کاربردی بود، ولی این پناهگاه را طوری ساخته بودند که زیبا باشد. یعنی همه‌ی اتاق‌هایش راحت نبودند، و روی بعضی قسمت‌هایش پارچه‌های ابریشمی کشیده بودند، چون آن‌قدر ظریف بودند که نمی‌شد ازشان استفاده کرد. ولی روی‌هم‌رفته خیلی جالب بود، و فکر سیلی را کاملاً به خودش مشغول می‌کرد. بیشتر وقت‌ها که این‌طور بود.
روز پنجم بود که سیلی اعلام کرد: «من اینجا رو دوست ندارم.» رفته بودند بیرون توی باغشان تا دریا را ببینند و صبحانه بخورند. هر روز صبحانه و ناهار را آن جا می‌خوردند، و سیلی کلی وقت اقیانوس را تماشا می‌کرد و مواظب بود روفوس از روی دیوار با کله توی اقیانوس شیرجه نزند. به پرواز کردنش روی آب کاری نداشت، و خودش دو بار سوارش شده بود و او روی آب پرواز کرده و پاهایش را توی موج‌ها زده بود؛ ولی روفوس علاقه‌ی خاصی به صخره‌ها داشت و این سیلی را نگران می‌کرد. دلش می‌خواست از بالا شیرجه بزند و ببیند چقدر پیش از آنکه به صخره‌ها بخورد، می‌تواند بال‌هایش را باز کند؛ و با این کار سرعت‌ عملش را امتحان کند.