توضیحات محصول:

نویسنده : استوارت گیبز

مترجم : مریم رفیعی

نشر : پرتقال

مدرسه جاسوسی : عملیات شناسایی

در کتاب عملیات شناسایی نوشته استوارد گیبز  داستان پر هیجان بن را دنبال میکنیم .او اینبار قصد دارد سازمان پر خطر و مخوف اسپایدر را شناسایی کند و این عملیاتی است که ماجراهای خیلی خطر ناکی را در پی دارد و هیچکسی نمیتواند پایان ان را تشخصی بدهد …

داستانی که اصلا قابل پیشبینی نیست ، توعمان با طنز و ماجرا جویی قوی . مجموعه هفت جلدی  مدرسه جاسوسی یکی از پر فروش ترین های نیویورک تایمز در بخش کودک و نو جوان بوده .

نوجوانان و افراد علاقه مند به رمان های هیجان انگیز و معمایی از خوندن این کتاب بسیار لذت خواهند برد .

شما میتونید برای تهیه سایر جلد های شکارچیان مجازی به سایت https://adineh.market/ مراجعه کنید.

 

خلاصه ای از کتاب :

بن از سمان فعالیتی جاسوسی خودش بار ها و بار ها در دارم اسپایدر افتاده بود برای همین تمام هواسش را جمع کرده تا دوبار این اشتباه تکرار نشود  ؛ بن میداند که نباید به هیچ چیز اعتماد کند و

همه چیز را مورد شک خودش قرار بدهد .

ماموریت جدید بن از جایی شروع میشود که موری هیل از قبل تر توسط سازمان دستگیر شده و در مدرسه جاسوسی تحت مراقبت بود تصمیم میگرد اطلاعات سازمان اسپایدر را فاش کند .

بعد از این بن وادار میشود به همراه اریکتا به مکانی سری برود و اطلاعاتی بیشتری از سازمان مخوف اسپایدر ها پیدا کنند .

 

قسمتی از متن کتاب :

مورِی متوجه شد به کاسه‌اش زل زده‌ام. گفت: «می‌دونم خیلی از این غذا بد می‌گفتم، ولی قبلاً امتحانش نکرده ‌بودم. اتفاقاً خیلی هم خوبه! و مسلمه که نسبت به رژیم غذایی قبلی‌م واسه بدنم

مفیدتره.» بازوهایش را خم کرد و عضلاتش را نشانم داد. «این ترکیب خاص خودمه: جوی آسیاب‌شده، تکه‌های کلم‌پیچ فشرده‌شده و سرشیر مغولستانی. یه‌کم هم شیره‌ی آگاوه بهش اضافه کردم تا

طعم بگیره. یه عالمه آنتی‌اکسیدان و فیبر و ویتامین ب‌۲ داره. اگه دوست داری امتحانش کنی، باز هم دارم.»

بهش گفتم: «شاید بعداً.» کاری که واقعاً دوست داشتم انجام دهم این بود که دوباره بخوابم. رأس ساعت دوی صبح، دقیقاً طبق برنامه، از مدرسه‌ی جاسوسی راه افتاده بودیم و با ماشین آمده بودیم

فرودگاه کوچک مخفی سیا در حومه‌ی ویرجینیا. مورِی قبل از ما رسیده بود و دست‌بسته پشت یکی از ماشین‌های سیا نشسته بود. دو خلبان هم آن‌جا بودند، مرد و زنی که سایرس گفت می‌توانیم

بهشان اعتماد کنیم. تا خلبان‌ها هواپیما را برای پروازمان آماده می‌کردند، سایرس مورِی را بازرسی بدنی کرد تا سلاح نداشته باشد (سلاحی نداشت) و مأموریتمان را هم با ما مرور کرد.