نشر : پرتقال
المپیک در کتاب خانه ی اقای لمونچلو :
این کتاب دومین جلد از مجموعه رمان سه عددی است که در جلد دوم اقای لمونچلو یک مسابقه جدید را طراحی کرده ؛ ژانر معمامی این کتاب جذابست بیشتری به داشتان داده .
کتاب المپیک در کتابخانه ی اقای لمونچلو اثر معروف کریس گرابنستاین و به ترجمه سارا ارض پیمان هست .
این کتاب جوایز و افتخارات متعددی هم کسب کرده :
– جالبترین کتابخانه جهان را کشف کنید. (James Patterson)
– داستانی اکشن و خندهدار. (Washington Post)
– یک معمای روشنفکر پر از سرگرمی و تعلیق. (Shelf Awareness, starred review)
– ترکیبی موفق از ماجراجویی و تعلیق با شخصیتهای جالب، در یک دنبالهی رضایت بخش. (School Library Journal)
شما میتونید برای تهیه سایر جلد های شکارچیان مجازی به سایت https://adineh.market/ مراجعه کنید.
خلاصه ای از کتاب :
اقای لمونچلو یک نابغه است ، اون بازی هایی طراحی میکند که رمزو راز زیادی دارد و این رمزو راز ها در دل کتاب خانه نهفته است . اقای لمونچلو این بار یک المپیک طراحی کرده است که هشت تیم
باید مقابل هم مسابقه دهند . و برای اینکار باید تمام هوش و استعدا و هنری که دارند رو به کار بگیرند .
کاری که شرکت کنندگانه باید انجام دهند حل رمزها و مطالعه بخشی از اثار کتابخانه اقای لمونچلو است و جایزه این المپیک بورسیه کامل برای رفتن به دانشگاه هست .
تیم های زیادی برای شرکت در این اولین دوره باری از تقاط مختلف امریکا امده بودند …اما اتفاق عجیبی رخ مدهد و به ظرز مشکوکی تعدادی از کتابهای کتابخانه گم میشوند …
قسمتی از متن کتاب :
دکتر یانینا زینچِنگو، کتابدار معروف دنیا، یک کیسهی پُستی سنگین را کشانکشان تا تَهِ تالار دایرهایشکل کتابخوانی برد؛ جایی که رئیسش، لوییجی لمونچِلو، داشت روبهروی قفسهی سهطبقهی کتابهای داستان، روی نردبان پرنده پرواز میکرد.
همینطور که نردبان پرنده بالا میرفت و بهسمت چپ و راست مایل میشد، آقای لمونچِلو گفت: «دنبال یه کتاب خوب میگردم… اما دقیقاً نمیدونم دنبال چی میگردم!»
نردبانهای پرنده، سکوهای دستهدار متحرکی بودند با یک سبد کتاب جلویشان و قفلهایی شبیه به قفل کفش اسکی که پای شما توی آنها قرار میگرفت. نردبانها بهسادگی این امکان را به شما میدادند تا با واردکردن شمارهی دیویی هر کتابی که میخواهید، پرواز کنید و آن کتاب را بردارید. در این نردبانها فناوری حرکت مغناطیسی بهکار رفته بود که در آلمان و ژاپن هم برای حرکتدادن قطارهای تندرو از آن استفاده میشد و آهنرُبا جای چرخ را میگرفت.
دکتر یانینا زینچِنگو که یک کُت ضخیم روسی پوشیده بود، گفت: «شاید من بتونم کمک کنم. شمارهی کتابی که میخواین رو دارین؟»
آقای لمونچِلو خندید. «نیازی نیست. میخواستم تکنولوژی جدید تَورّق رو امتحان کنم.»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.