توضیحات محصول:

نشر : پرتقال

اژدهایی با قلب شکلاتی

کتاب اژدهایی با قلب شکلاتی نوشته ی استفانی برجس هست که از انتشارات پرتقال منتشر شده و توسط ساره پیمان به فارسی ترجمه شده .

استفانی برجس در ایالت میشیگان متولد شد .او در زمینه کودک و نوجوان داستان سرایی میکنه و اکثر داستان های او مثل همین کتاب فانتزی و تخیلی هستن .

فعالیت مستمر او در این زمینه سبب شده تا بهترین نویسنده در این سبک شناخته بشه .

از افتخارات این کتاب میشه به موارد زیر اشاره کرد :

  • نامزد جایزه ی mythopoeic fantacy در بخش ادبیات کودکان سال 2018
  • نامزد جایزه ی کتاب لیدز در سال 2018

این کتاب همونطور که گفته شد یک کتاب فانتزی و تخیلی هست .پس خواننده ی اون میتونه هر فردی باشه که عاشق و علاقه مند به این سبک نوشتار هست .

 

خلاصه ای از کتاب :

همه چیز درباره ی اژدهایی با نام آونتورین هست که با خورد شکلات داغ تبدیل به یک دختر میشه .

بله درست شنیدین .اژدهایی که کمی بزرگ شده و میخواد این بزرگ شدن رو به خانوادش ثابت کنه .

آنتورین و خانوادش در یک غار زندگی میکردن .خانوادش برای شکار به بیرون از غار میرفتن .به دنبال این اثبات ،آنتورین تصمیم میگیره خودش به دنبال شکار بره .

به دنبال این تصمیم از غار امنی که همیشه توش زندگی می کرده بیرون میاد تا بتونه شکار کنه .

به دنبال شکار میره و درست لحظه ی شکار ،طعمه دستش رو میخونه و متوجه میشه .پس از یک شکلات داغ که سحرآمیز و جادویی هست برای فریب اژدها استفاده میکنه .

اژدها شکلات داغ رو میخوره و عاشق طعم اون میشه .اما این علاقه مندی عواقب خودش رو داره .

بعد از خوردن شکلات ،اژدها تبدیل به یک دختر بچه ی ضعیف و ناتوان میشه .آونتورین تمام خصلت های اژدها گونش رو از دست میده و مجبوره تا همیشه در این کالبد ضعیف زندگی کنه .

تصمیم میگیره شرایط رو بپذیره و به دنبال علایقش یعنی کار کردن در یک کارخانه ی شکلات سازی بره .

چون روزی اژدها بوده ،همچنان موقع عصبانیت ،بعضی از ویژگی های اژدها گونش نمایاین میشه و این باعث جذابیت و هیجان داسان میشه .

اینکه داستان دقیقا از کجا شروع میشه و سرگذشت آونتورین چی میشه رو میتونین به مطالعه ی کتاب متوجه بشین .

 

قسمتی از متن کتاب :

گاهی خواب می دیدم کنار گرمای کمر بزرگ آب و طلایی مادرم چنبره زده ام و وقتی با من حرف می زد فلس های محکمش زیر پوزه ام بالا و پایین می رفت ،اما یه جای صدای مادر صدای مارینا را می شنیدم که دستور کارهایی را که باید چندین روز پیش حفظ می کردم تکرار می کرد :

“اون قدر دونه ها رو ورز می دی تا هیچ ذره ای قلمبه ای زیر دستت نیاد .توی این شکلات خونه باید اون قدر کار کنی تا همه چی عالی بشه .”