نشر : پرتقال
مایکل وی ۳ : جدال با آمپر
مجموعه کتاب مایکل وی به قلم ریچارد پل اوانز نگارش و در سال ۲۰۱۱ در آمریکا منتشر شد. این کتاب خیلی زود جزو آثار پرفروش نیویورک تایمز قرار گرفت.
این مجموعه کتاب، در ژانر رمانتیک و علمی تخیلی نوشته شده و خوراک نوجوان هاییه که به داستان های ماجراجویانه و هیجان انگیز علاقه مند هستن.
هفتگانهء تحسین برانگیز مایکل وی، دارای افتخارات متعددی در طول سالیان متمادی پس از انتشار بوده ، برخی از آنها نظیر :
- برندهی جایزه کتاب خوانندگان جوان ربکا کادیل در سال ۲۰۱۶
- برندهی جایزه Oklahoma Sequoyah در سال ۲۰۱۴
- انتخاب خوانندگان جوان لوئیزیانا در سال ۲۰۱۴
- از پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز
مایکل وی فوقالعاده ست. آن قدر خوب که نمیتوانستم آن را زمین بگذارم و به نظرم در حد هری پاتر جذاب و خوندنی است. (گلن بک از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز)
مایکل وی یکی از اصلیترین داستانهای هیجان انگیزیست که من طی سالها با آن روبرو شدهام. به ندرت اتفاق میافتد که یک کتاب نوجوان بتواند برای بزرگسالان و والدین نیز به همان اندازه جذاب باشد، اما اوانز آن را به تصویر کشیده است. (وینس فلین، از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز)
مایکل وی از آن دسته کتابهایی است که بهتر است برای خواندن آن وقت بگذارید زیرا وقتی شروع کنید، دیگر متوقف کردن آن غیر ممکن است. (Newton Book News)
خلاصه ای از کتاب :
مجموعه ۷ جلدی مایکل وی، با محوریت و نقش آفرینی قهرمانان داستان یعنی مایکل وی ۱۴ ساله و دوستانش نوشته شده. البته بقیه تصور میکنن مایکل یک فرد معمولیست که تنها تفاوتش با دیگران ابتلا به سندروم تورته. سندروم تورت یک نوع بیماری مغزی نادره که افراد مبتلا به آن دست به کار های غیر قابل کنترل میزنن. اما تمایز مایکل تنها در مبتلا بودن به این سندروم نیست؛ مایکل یک قدرت خارق العاده داره اون میتونه زاپ های الکتریکی ایجاد کنه و به افراد شوک الکتریکی وارد کنه. مایکل وی و ۱۶ دوست خاصش هر کدام توانایی های منحصر به فرد و اعجاب انگیزی دارن که آنها را از سایر هم سن هاشون متمایز کرده. یک سازمان خوفناک برای سوءاستفاده از توانایی های خارق العادهشان به دنبال آنهاست. بچه ها برای مقابله با این سازمان آماده و وارد ماجراجویی های خطرناک و هیجان انگیز میشن.
در جلد سوم مایکل وی «جدال با آمپر» چه میگذرد؟
الجن به همراه ارتش پرو قصد دستگیری گروه الکتروکلن را دارن. چراکه مایکل و دوستانش بزرگ ترین نیروگاه استارتوس الجن را نابود و به جنگل های آمازون فرار کردن. الجن موفق به دستگیری همه اعضای گروه الکتروکلن به جز مایکل میشه. و به زودی قصد داره آنها را به جرم عملیات تروریستی محاکمه و اعدام کنه. حالا مایکل یکه و تنها مانده و در سمت دیگر دکتر هتچ کنترل کشتی آمپر را به دست گرفته و قصد فرمانروایی بر کل جهان را داره. باید دید مایکل چطور میخواد از هوش و تواناییاش برای نجات دوستانش و متوقف کردن دکتر هتچ استفاده کنه؟
قسمتی از متن کتاب :
وقتی هر دوی ما را کامل بستند، تسا را روی پشتش کشیدند، به مرکز اردوگاه آوردند و کنار من انداختند. بعد نگهبانها ما را روی زمین گذاشتند تا در گشتن چادرها به دیگران ملحق بشوند. فقط دو نگهبان از ما مراقبت میکردند. اینطور که معلوم بود، دو نگبهان برای ما کافی بود. ما باوجود رزیتها بهزور میتوانستیم نفس بکشیم، چه برسد به فرارکردن.
با کمی تلاش به جیمی نگاه کردم. او آنقدر بیحرکت بود که از خودم پرسیدم مرده است یا نه. ولی هیچ صدای شلیکی نشنیده بودم و به او دستبند زده بودند که درصورت مردهبودنش، کار بیفایدهای محسوب میشد. بعد دیدم دارتی از کمرش بیرون زده است. دارت شبیه یکی از دارتهای رزیت نبود، بیشتر شبیه سوزن بود. آنها به او داروی بیهوشی زده بودند. البته که زده بودند. الجن فقط زمانی دشمنانش را میکشت که برایش هیچ ارزشی نداشته باشند. جیمی ارزش داشت. آنها او را برای بهدستآوردن اطلاعات شکنجه میکردند. او را میشکستند و دربارهی صدا میفهمیدند. همهچیز را میفهمیدند. جنبش ما شکست میخورد.
بعد متوجه نکتهی دیگری شدم. چیزی کنار او روی زمین افتاده بود. کنترل مشکی کوچکِ مسلسلهای خودکار از جیبش بیرون افتاده بود.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.