توضیحات محصول:

انتشارات : چترنگ

چیزهای تیز

کتاب چیزهای تیز به قلم گیلین فلین هست که برای اولین بار در سال 2006 انتشار پیدا کرده .
این کتاب ژانر جنایی_معمایی داره و برای رده ی نوجوانان نوشته شده .کمتر کسی هست که عاشق این ژانر باشه و این کتاب رو نخونده باشه .اگر شما هم از دنبال کردن داستان ها پردردسر و ماجراجویانه که چاشنی ترس و دلهره هم داره لذت میبرین ،پس باید این کتاب رو در لیست کتاب های خودتون جا بدین .
فضای کتاب در قسمت هایی دارک میشه و انتظار اینه که داستان رو به افول بره .اما سبک فوق العاده ی فلین داستان رو دقیقا جایی که داره سنگین میشه نجات میده و اتفاقات بعدی رو رقم میزنه .
داستان پر از پستی و بلندی هایی هست که با وجود شخصیت های کتاب این پستی ها دوبرابر میشه .فضا و کاراکتر ها به طور دقیق بررسی و توصیف شدن .با خوندن کتاب خیلی خوب میتونین همه چیز رو درک کنین و خودتون رو در اون فضا مجسم کنین .همچنین کاملا میتونین شخصیت پردازی کنین و در جریان داستام هم مسیر بشین .
البته مینی سریال این کتاب هم ساخته شده اما به گفته ی کاربران خوندن کتاب بسیار هیجان انگیز تر و بهتر ز دیدن سریالش هست .

خلاصه ای از کتاب :

داستان حول محور یک خبرنگار با نام کامیل پریکر و چالش های شخصیتی اون میگذره .این خبرنگار که به اون ماموریت داده شده تا روی پرونده ی دو دختر با نام های “آن نش” که به قتل رسیده و “ناتالی کین” گمشده با آینده ای نامعلوم کار کنه .2 پرونده با فاصله ی یک سال که اهالی شهر معتقدند بهم مرتبط هستند .
کار کردن روی این پرونده ،کامیل رو با گذشته ی تاریک خودش رو به رو میکنه .گذشته ای که در اون همراه با یک مادر و خواهر ناتنی زندگی میکرده و این آسیب ها باعث شده که اون در یک تیمارستان مدتی بستری باشه و به خودش آسیب بزنه .این بار کامیل در جدال با گذشته و حال به سر میبره .
حالا با بازگشت کامیل به زادگاهش بخاطر نوشتن این گزارش ها ،رویایی با مادر و خواهر ناتنی اش شکل میگیره و بار دیگه این زخم ها تازه میشه .
آیا اون در این پرونده پیروز میشه ؟آیا میتونه از گذشته دست بکشه و از این پرونده ی نا مشخص سر در بیاره ؟
آیا ارتباطی بین قتل آن نش و گم شدن ناتالی بعد از 1 سال وجود داره ؟!نوشتن گزارش این ماجرا در نهایت به کجا کشیده میشه ؟!

قسمتی از متن کتاب :

وقتی بچه بودم تلاش می کردم بین خودم و مادرم شباهتی پیدا کنم .مثلا چیزی که ثابت کند من بچه ی او هستم .وقتی حواسش به من نبود ،چهره اش را بررسی می کردم .قاب عکس های اتاقش را کش میرفتم و تلاش می کردم به خودم ثابت کنم چشم های او را دارم .یا شاید شباهت در چهره نبود ،شاید ساق پایم شبیه ساق پای او بود و یا مثلا انحنای گردنم.