خودت باش دختر
مطالعه کتاب خودت باش دختر برای هر شخصی که با یک سِری افکار و آشفتگی درونی مواجه شده باشه ضروریه! اما چه نوع آشفتگی؟!
یکی از نیاز های اکثریت عموم توی زندگیشون, تایید شدن توسط دیگرانه.
که گاهاً به خاطر این نیاز از خود واقعیشون فاصله میگیرن و به آدمی تبدیل میشن که نمیشناسن !
شاید برای خودمون هم پیش اومده باشه که توی موقعیتی قرار گرفته باشیم که برای پذیرش توسط جامعه و تایید بقیه , تظاهر به چیزی که نیستیم کرده باشیم.
و اقتضای جامعه طوری ایجاب میکنه که این قضیه برای دخترهای جامعه ی ما به وفور اتفاق میفته.
و اما ریچل هالیس یکی از نویسنده های محبوب, مجموعه کتاب هایی نوشته که جامعه و به خصوص دختر ها رو به سمت خود واقعیشون بودن هدایت و تشویق میکنه.
تا هر آدمی بتونه آزادانه شخصیت واقعیش رو بیان کنه و به نمایش بگذاره.
خلاصه ای از کتاب :
ریچل هالیس در کتاب خودت باش دختر با لحنی صمیمی و روان برامون از تجربیاتش میگه , از درس هایی که گرفته و از مطالعاتی که داشته, از تجربه مادر بودنش و راهکار هایی برای مشکلاتی که توی این مسیر ها برامون اتفاق میفته.
تجربه ها و مشکلاتی که شاید تا به الان برامون وحشتناک و شرم آور بوده باشه , اما ریچل سعی داره این مشکلات رو عادی و معمولی برامون جلوه بده.
این کتاب بیست فصل داره که سرفصل های این کتاب شامل دروغ هاییه که مدت ها از طرف جامعه و مدرسه و خانواده ذهنیت ما رو مشغول کرده بوده !
این فص ها شامل :
- فصل اول: دروغ: چیز دیگری مرا خوشحال خواهد کرد
- فصل دوم: دروغ: از فردا شروع میکنم
- فصل سوم: دروغ: من به اندازۀ کافی خوب نیستم
- فصل چهارم: دروغ: من از تو بهترم
- فصل پنجم: دروغ: دوست داشتن او برای من بس است
- فصل ششم: دروغ: «نه» جواب نهایی است
- فصل هفتم: دروغ: من در روابط خصوصی با شریک زندگیام خوب عمل نمیکنم
- فصل هشتم: دروغ: مادر بودن را بلد نیستم
- فصل نهم:دروغ: من مادر خوبی نیستم
- فصل دهم: دروغ: الان باید خیلی جلوتر از اینها میبودم
- فصل یازدهم: دروغ: بچههای مردم خیلی منظمتر و مؤدبتر هستند
- فصل دوازدهم:دروغ: باید خودم را کمی کوچک کنم
- فصل سیزدهم:دروغ: میخواهم با مت دیِمون ازدواج کنم
- فصل چهاردهم:دروغ: من یک نویسندۀ مزخرفم
- فصل پانزدهم: دروغ: هرگز نمیتوانم از این مرحله گذر کنم
- فصل شانزدهم: دروغ: نمیتوانم حقیقت را بگویم
- فصل هفدهم:دروغ: وزنم بیانگر شخصیتم است
- فصل هجدهم:دروغ: نیاز دارم از هر راه ممکن به بیخیالی بزنم
- فصل نوزدهم:دروغ: تنها یک راه درست برای زیستن وجود دارد
- فصل بیستم:دروغ: من به یک قهرمان نیاز دارم
قسمتی از متن کتاب:
چندین سال پیش دنیس به من گفت : نظرات دیگران هیچ ربطی به شما ندارد،
اجازه بدهید دوباره این جمله دنیس را برای افرادی که متوجه نشده اند بگویم :
واقعا نظراتی که دیگران درباره من میدهند هیچ ربطی به من ندارد.
هنگامی که شما بیش از حد به نظر دیگران اهمیت میدهید این جمله واقعا مانند فرشته نجات شما خواهد بود.
به ویژه وقتی در حال خلق یک اثر هستیم, حالا شاید یک کتاب باشد , یا یک شرکت , یا یک فیلم { یا یک پیج در شبکه های اجتماعی } وقتی شما میخواهید اثری را خلق کنید این باور را دارید که اثر شما باید دیده شود و لیاقت حضور در جامعه را دارد.
تلاشتان را انجام دهید و کار را تمام کنید.
و بعد از آن شروع به دعا کردن کنید تا اثرتان دیده شود اما نباید این نکته را هرگز فراموش کنید : شما چیزی را خلق کرده اید که استعداد ایجاد یک کار متفاوت را داشته اید شما آن را به خودتان هدیه داده اید اما نمیتوانید کاری کنید تا همه مردم از آن رضایت داشته باشند و آن را درک کنند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.