توضیحات محصول:

نویسنده : پائولو کوئیلو

مترجم :حسین نعیمی

نشر : ثالث

کیمیاگر

اثر کیمیاگر از رمان های پرفروش نویسنده ی معاصر و نام آشنای برزیلی؛ پائولو کوئلیو بوده که به بیش از ۵۲ زبان زنده ی دنیا ترجمه شده. کتاب کیمیاگر از جمله کتاب هایی به شمار میاد که برای دعوت افراد به دنیای کتابخوانی پیشنهاد میشه. این کتاب زبانِ نشانه هاست.

درعین حال که روان و ساده پیش رفته، پر از مفاهیم و معانی عمیق هست که شما رو به فکر فرو میبره. بنابراین اگه در برهه ای از زندگی هستید که به دنبال معنای زندگی میگردید، این کتاب میتونه راهنمای شما باشه.

این کتاب برای همیشه خاطره ای جذاب در ذهن شما باقی میگذاره. سِیر معنوی کتاب، هر مخاطبی رو به وجد میاره و شما رو تا انتها مشتاق نگه میداره. نسخه ی صوتی کیمیاگر هم در دسترس عموم قرار گرفته اما این کتاب رو باید خوند، نه یکبار بلکه چندین بار.

گفته شده کتاب کیمیاگر از داستانی از “دفتر ششم مثنوی معنوی مولوی” اقتباس شده، در جایی دیگه این اثر رو برگرفته از داستان های “هزار و یک شب” میدونن. پائولو کوئلیو این گفته ها رو رد نکرده اما افزوده که بیشتر از داستانی از “بورخس” الهام گرفته.

 

خلاصه ای از کتاب:

کیمیاگر، داستان رمزآلود پسر چوپانی بنام “سانتیاگو” رو روایت میکنه که چوپانی رو به این خاطر انتخاب کرده تا بتونه آزادانه سفر کنه. بدنبال دیدن یک خواب توی کلیسای متروکی که گوسفندانش رو برای چرا اونجا برده بود، در پی پیدا کردن گنجی که دو شب متوالی توی خواب میبینه، زادگاهش در اندلس رو ترک میکنه و راهی سفر دور و درازی با پیروی از نشانه ها به اهرام ثلاثه ی مصر میشه.

سانتیاگو در این راه زبان جهان رو یاد میگیره، با جان جهان آشنا میشه؛ زنی کولی، مرد پادشاه و کیمیاگر رو ملاقات میکنه. همچنین در جایی از سفر دلباخته ی فاطمه، دختر صحرا میشه. تمام این افراد سانتیاگو رو در مسیر درست هدایت میکنن و در نهایت  بعد از سه سال سفر، این جست و جو سانتیاگو رو در همون مکانی که سفرش از اونجا آغاز شد، به گنجی میرسونه که فقط در درون آدمی پیدا میشه.

 

قسمتی از متن کتاب:

پیرمرد گفت؛ <مردم خیلی زود میفهمن که هدف از زندگیشون چیه. شاید به همین دلیل هست که اینقدر زود پا پس میکشن. اما راه و رسم دنیا همینه.>

پسر به پیرمرد یادآوری کرد که او در ابتدا چیزهایی درمورد گنج پنهان گفته بود.

پیرمرد گفت؛ <گنج با جریان آب جاری بیرون اومده و با همون جریان پنهان شده. اگر می خوای درمورد گنجت بیشتر بدونی باید یک دهم از گله ات رو به من بدی.>

<یک دهم گنجم چطور؟>

پیرمرد با نومیدی گفت؛<اگه درباره ی چیزی که هنوز به دستش نیاوردی وعده و وعیدی بدی، میل به دست آوردنش رو از دست میدی.>