نویسنده : جوجو مویز
مترجم : مریم مفتاحی
نشر : آموت
من پیش از تو
اثر پرفروش من پیش از تو، نوشته ی رمان نویس مشهور انگلیسی “جوجو مویز” از دسته رمان های عاشقانه ای هست که به شما درس زندگی میده. همچنین فیلمی از رمان من پیش از تو در سال ۲۰۱۶ توسط “تیا شروک” ساخته شده که با صحنه های جذاب، با بازی “امیلی کلارک” و “سم کلفلین” بعنوان دو نقش اصلی داستان روی پرده رفت. این فیلم نقش تأثیرگذاری برای یکبار دیدن و تصویرسازی از وقایع داستان ایفا میکنه اما کافی نیست و حق مطلب رو نسبت به رمان ادا نمیکنه. این کتاب رو باید ورق زد، خوند و اشک ریخت! اونوقته که میبینید دیگه نمیتونید کتاب رو زمین بگذارید. عده ای از نویسندگان مشهور دنیا ادعا دارن که من پیش از تو رو باید همراه با یک جعبه دستمال کاغذی فروخت! چراکه خواننده رو غافلگیر میکنه. سوزناک و تأثیرگذار و امیدبخشه. کتابیه که تا دیروقت بیدار میمونید و با صفحه به صفحه ی اون جلو میرید. رمانی خواندنی و مسحور کننده که منطبق با نیازهای دنیای امروز نگارش شده.
مجله ی “گود هاوسینگ” این کتاب رو با تیتری اینچنینی معرفی کرده؛ {بخوانید و اشک بریزید!}
خلاصه ای از کتاب:
این کتاب روایتی عاشقانه از داستان ویل (مردی ۳۵ ساله که براثر تصادف ویلچری میشه) و لوئیزا کلارک (دختری ۲۶ ساله، ساده و روستایی) رو به تصویر میکشه.
دقیقاً در زمانی که ویل روحیه شو از دست داده بود و تنها به تمام کردن زندگی فکر میکرد، سر و کله ی لو کلارک پیدا میشه و بخاطر وضعیت مالی نامناسب و از دست دادن شغل پیشینش، بعنوان پرستار ویل مشغول به کار میشه. در طول قصه و با روند شغلی لوئیزا و اتفاقاتی که بین اونها شکل میگیره شاهد ایجاد حس عاشقانه بین لو و بیمارش ویل میشیم. در ابتدای داستان ویل با بدخلقی و اوقات تلخی با لوئیزای بیچاره برخورد میکنه اما کم کم با مراقبت های لو، ویل دوباره به زندگی برمیگرده.
برای بهتر شدن حالِ ویل، این دو باهم برنامه ی تعطیلات میچینن اما قبل از سفر، ویل بیمار میشه و برنامه تغییر میکنه. اونا به جزیره ی موریس میرن و شبِ قبل از برگشتن به خونه، لوئیزا به ویل ابراز علاقه میکنه اما ویل…
قسمتی از متن کتاب:
به حرف الیسا فکر می کردم. می توانستم به خوبی ویل را مجسم کنم که او را پس می زند. اما اگر واقعاً عاشق کسی هستی وظیفه داری کنارش بمانی؟ به او که افسرده است کمک کنی؟ در بیماری، در سلامت، و در هر شرایطی؟
از اینکه کارفرمایم را زیر ذره بین گذاشته ام کمی احساس گناه کردم. به خصوص وقتی یادم آمد با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم می کند. ولی مگر می شد فکر آدم به جنبه های خصوصی زندگیِ کسی مثل او کشیده نشود.
پاتریک با آرنج به پهلویم زد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.