توضیحات محصول:

نویسنده : کتی گایزوایت

مترجم : سونیا سینگ

نشر : مجید (به سخن)

پنجاه چیزی که تقصیر من نیست 

در این کتاب کتی گایزوایت نویسنده معروف آمریکایی با قلمی روان و طنز آلود  نگاهی جامع و نکته سنج به مشکلات زنان ، فارغ از سن و سالشان دارد؛ مشکلاتی که هر زنی در هر برهه ای از زندگی خود با آن دست و پنجه نرم می کند ولی از بیان آن عاجز مانده است.

این حس درماندگی مشترک در برابر مشکلات گفته نشده و اغلب نامحسوس که هیچ کس به خوبی گایزوایت نکته سنج  نمی تواند آن ها را تعریف کند عامل محبوبیت این کتاب است .

درباره ی کتاب پنجاه چیزی که تقصیر من نیست :

گایزوایت از تاثیر فمنیسم بر زندگی خود و اطرافیانش می گوید و از آنچه دنیا بر زنان تحمیل کرده است .از ارزش هایی می گوید که زنان برایش جنگیده اند و در آخر منجر به نارضایتی  و درماندگی بیشتر شان شده است ، مسائلی که زمانی یک فرصت شگفت انگیز برای رشد و شکوفایی و برابری زنان بوده اند و حالا نتیجه ای جز انزوا و سرخوردگی و احساس شکست نداشته است .

گایزوایت با زبان طنز خاصش از چالش های نقش مادری ، فرزندی ، همسری می گوید  از چالش های بالا رفتن سن ،پذیرش خود ، پیدا کرن مرد مناسب برای زندگی ، مشکلات یک مادر شاغل و قضاوت های جامعه و … می گوید .

نوشته های او چنان منطقی و در عین حال پر از شور و احساس است که مخاطب را در هر جمله با خود همراه می سازد .

هر فصل کتاب پنجاه چیزی که تقصیر من نیست هم زمان که اشک را بر چشمانتان جاری می کند با طنز تلخش لبخند را بر لبانتان می آورد،به خوبی سرگرمتان می کند و در نهایت بعد از خواندن این کتاب احساس سبکی و آسودگی می کنید .

این کتاب برای شما همچون دوستی مهربان عمل می کند به شما کمک می کند به نظرات و طرز فکر دیگران اهمیتی ندهید و خود را همانگونه که هستید دوست داشته باشید .

بخشی از کتاب پنجاه چیزی که تقصیر من نیست : 

به یاد پاهایی که از آن متنفر بودم 

در نهایت با خوشحالی توانستم با نیم تنه ام به تفاهم برسم . یاد گرفتم صورت مدام در حال تغییر و تحولم را دوست داشته باشم؛ هر چروک به نوبت .

یک دگردیسی آرام و تدریجی برای تبدیل شدن به نسخه مسن تری از خودم.

چشمانم هم به تدریج مثل دستان و بازو های کار کرده ام می شدند ؛ آرام آرام انگار که در حال خو گرفتن به خورشید باشند. دیگر لازم نبود با نگاه کردن به آن ها صورتم را جمع کنم ، دیگر از دیدنشان ناراحت نمی شدم .

.

.

سال ها از پوشیدن دامن و شلوار های کوتاه خودداری کرده بودم ، چون فکر می کردم پاهایم زشت هستند. چندین دهه مایو نمی پوشیدم چون فکر می کردم پاهایم بیش از حد چاق هستند ، بیش از حد شل هستند ، بیش از حد سلولیتی هستند ، بیش از حد ترک دارند . پاهایم عامل سرافکندگی من بودند. من را مسخره می کردند . تمام لباس هایم را خراب می کردند. اعتماد به نفسم را نابود کرده بودند. باعث می شدند موقع پوشیدن پوتین به گریه بیفتم. آن ها را پشت پیراهن های بلند ، دامن های بلند و گشاد و شلوار های جین پنهان می کردم . امروز برای اولین بار آماده بودم تا آن ها را همان طور که هستند بپذیرم و حالا آن ها دیگر مثل قبل نیستند.