توضیحات محصول:

نویسنده : جان رونالد روئل تالکین

مترجم : رضا علیزاده

نشر : روزنه

 

هابیت

کتاب هابیت یا (آنجا و بازگشت دوباره)، نوشته‌ی جان رونالد روئل تالکین، به کسانی پیشنهاد میشه که دنبال یه رمان هیجان انگیز و تخیلی هستن و به جنگ حلقه ها علاقمندن.

این رمان در سال 1937 به چاپ رسیده و حتی تا به امروز هم طرفدارهای زیادی داره و مورد توجه و استقبال قرار گرفته.

ساختار افسانه ای و هیجان انگیز کتاب، خیلی جذابش کرده و همچنین نامزد جایزه‌ی carnegie medal شد و جایزه‌ی New York herald tribune رو به عنوان بهترین رمان نوجوان گرفت.

این کتاب تاثیر شگرفتی توی اعتماد بنفس بچه ها و نوجوان ها داره و از اونجایی که داستان عمیق و آموزنده ای رو روایت می کنه، در شکل گیری تجربه هاشون تاثیر به سزایی داره.

خلاصه ای از کتاب :

بیلبو بگینز، هابیتیه که توی نقطه امن زندگیش قرار داره و راحت و بدون چالش زندگیش رو میگذرونه. خیلی کم پیش میاد که از محل زندگیش دور شه و به جایی سفر کنه.

اون توی روستای شایر زندگی میکنه و بدن خیلی کوچولو و پشمالویی داره، پاهای بی صدایی داره و یه بورژوای عادی به شیوه انگلیسی و خیلی تنبله.

اما یه روز یه جادوگر به اسم گاندولف و چندتا کوتوله‌ همراهش، به خونه‌ی بیلبو میان تا راضیش کنن که به یه سفر‌ هیجان انگیز و پرماجرا بره.

اینجوری میشه که بیلبو از نقطه امن زندگیش خارج میشه و با چالش های جدید رو به رو میشه.

گاندولف و همراهانش میخوان یه گنج بزرگ رو به دست بیارن که چندتا اژدهای بزرگ مراقب و محافظ اون گنجن.

بیلبو زیاد دلش نمیخواد اما با اکراه باهاشون همراه میشه. اون اصلا نمیدونه که چی‌ در انتظارشه و قراره با یه حلقه‌ی جادویی و یه موجود ترسناک به اسم گالوم مواجه بشه.

حالا وقتشه که بیلبو با جادوگر و کوتوله ها به جنگ نگهبان و اژدها های گنج برن.

  • فهرست این کتاب شامل :
    فصل 1: میهمانى غیرمنتظره
    فصل 2: بره بریانى
    فصل 3: استراحت کوتاه
    فصل 4: فراز و نشیب
    فصل 5: معما در تاریکى
    فصل 6: از چاله به چاه
    فصل 7: منزلگاه‌هاى عجیب و غریب
    فصل 8: پروانه‌ها و عنکبوت‌ها
    فصل 9: بشکه‌هاى از بند رسته
    فصل 10: استقبال گرم
    فصل 11: روى پله جلوى در
    فصل 12: خبرهاى داخل
    فصل 13: خانه بى‌صاحب
    فصل 14: آتش و آب
    فصل 15: جمع شدن ابرها
    فصل 16: دزد شب‌رو
    فصل 17: گسستن ابرها
    فصل 18: سفر بازگشت
    فصل 19: آخرین منزل

قسمتی از متن کتاب :

صداى سوت‌ها بلند شد، جلنگ جلنگ زره، زنگ شمشیر، صداى فحش و بد و بیراه گابلین‌ها که این طرف و آن طرف مى‌دویدند و روى هم مى‌افتادند و از کوره در مى‌رفتند. قشقرق و الم شنگه و بلوایى راه افتاده بود که نگو و نپرس.

بیل‌بو خیلى وحشت کرده بود، اما عقل داشت بفهمد که چه اتفاقى افتاده و یواش خزید پشت یک بشکه پر از نوشابه، که براى قراول‌هاى گابلین گذاشته بودند آنجا، و خودش را از راه کشید کنار، که مبادا به او تنه بزنند و زیر دست و پا له بشود، یا دست یکى بخورد به او و بگیرندش.